دژم کردندژمگردژکامدژکوبدسامبردستدست افزاردست اموزدست انداختندست انداختن تقلیدیدست انداختن شخصدست انداختن و متلک گفتندست انداختن کسیدست اندازدست انداز جادهدست انداز داشتندست اندازیدست اندازی کردندست اورددست اولدست ب دهاندست ب کمر زدهدست بازدست بافدست بافتدست بالادست بالا گرفتندست بباددست بخون الودهدست بدست دادن عروس و داماددست بدست یکدیگردست برداشتن ازدست بردن دردست بگریباندست بگریبان شدندست بگریبان شدن بادست بگریبانیدست بند اهنیندست به بالادست به زمین و پاها در هوادست به گریبان شدندست به هفت تیردست به یقهدست بکاردست بیقه شدن بادست پاچگیدست پاچه شدن و بهم مخلوط کردندست پاچه نمودندست پاچه کردندست پخت