دست اول


معنی انگلیسی:
direct, firsthand, fresh, immediate, number one

گویش مازنی

/dast avvel/ نوبت اول – بار نخست

مترادف ها

first-hand (قید)
مستقیما، دست اول

پیشنهاد کاربران

دست اول ؛ مقابل دست آخر و دست پسین. لفظ دست در این ترکیب به معنی نوبت است. ( آنندراج ) . نوبت اول. بار اول. کنایه از آغاز کار. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) :
ای که دایم می کنی با غیر قصد اختلاط
دست اول سرخطی از چین پیشانی بگیر.
...
[مشاهده متن کامل]

فطرت ( از آنندراج ) .
- || کنایه از چیز نو. چیز تازه. مقابل دست دوم.

دست اول ؛ مقابل دست آخر و دست پسین. لفظ دست در این ترکیب به معنی نوبت است. ( آنندراج ) . نوبت اول. بار اول. کنایه از آغاز کار. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) :
ای که دایم می کنی با غیر قصد اختلاط
دست اول سرخطی از چین پیشانی بگیر.
فطرت ( از آنندراج )
دست اول: [عامیانه، اصطلاح] نو و تازه.
بلافصل

بپرس