دست باز


معنی انگلیسی:
liberal, open-handed

لغت نامه دهخدا

دست باز. [دَ ] ( نف مرکب ) دست بازنده. کسی را گویند که آنچه دردست داشته باشد همه را ببازد و تمام کند. ( برهان ) ( آنندراج ). بر باد دهنده. || جوانمرد و باسخاوت. ( ناظم الاطباء ). با بذل و بخشش. سخی. بخشنده.
- دست و دل باز ؛ جوانمرد و گشاده دل.
|| شخصی را گویند که در شطرنج و نرد به هر آلتی و مهره ای که دست نهد همان را بازی کند. ( از برهان ) ( از آنندراج ). ماهر و باوقوف در بازی نرد و شطرنج. ( ناظم الاطباء ). || چست وچالاک و جلدکار و آنکه هر کاری را زودتر از همه می کند. ( ناظم الاطباء ). || ملاعب. لاعب. لاسی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به دست بازی شود. || ( اِمص مرکب ) تعدی. ( برهان ) ( آنندراج ). دست انداز. و رجوع به دست انداز شود. || ( اِ مرکب ) حواله بی حساب. ( برهان ) ( آنندراج ). دست انداز. و رجوع به دست انداز شود. || خواندن نماز با دستهای باز یعنی در کنار بدن آویزان ضد دست بسته. ( ناظم الاطباء ). دو دست را در حال ایستادگی از دو سوی راست وچپ آویختن چنانکه رسم شیعه مقابل دست بسته که مرسوم اهل سنت است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه هر چه در دست دارد همه را ببازد . کسی که همه موجودی خود را از دست بدهد . ۲ - کسی که در شطرنج و نرد بهر آلت و مهرهای که دست نهد همانرا بازی کند . ۳ - با سخاوت سخی . ۴ - ( اسم ) تعدی دست انداز .
دست بازنده یا جوانمرد و با سخاوت یا حواله بی حساب .

فرهنگ معین

(دَ ) (ص فا. ) باسخاوت ، بخشنده .

فرهنگ عمید

۱. گشاده دست، باسخاوت، بخشنده.
۲. کسی که هرچه دارد خرج کند یا به دیگران ببخشد، دست ودل باز.

فرهنگستان زبان و ادب

{open string} [موسیقی] هریک از سیم های زه صداهای زخمه ای یا کمانه ای در حالتی که بدون پرده گیری نواخته شوند

واژه نامه بختیاریکا

بندراز؛ بند دراز

مترادف ها

free-handed (صفت)
سخی، سخاوتمند، راد، دست باز، گشاده دست

پیشنهاد کاربران

بپرس