find out

/ˈfaɪndˈaʊt//faɪndaʊt/

معنی: دریافتن، کشف کردن، پی بردن، مکشوف کردن
معانی دیگر: پی بردن، کشف کردن، دریافتن، مکشوف کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to discover; learn; ascertain.
مترادف: ascertain, discover, hear, learn
مشابه: determine, get wind of, receive, see

- Did you find out her name yet?
[ترجمه فرگام] آیا به تازگی نام او را پیدا کرده اید ؟
|
[ترجمه BaHaR] هنوز نام او را پیدا نکردید؟
|
[ترجمه محمد م] هنوز اسم او را نفهمیدی ؟ ( هنوز به اسم او پی نبردی؟ )
|
[ترجمه A] ایا اسم اون زن رو پیدا کردی
|
[ترجمه کیارش] تا الان موفق شدی اسمشو بفهمی؟
|
[ترجمه Heli. M] آیا هنوز اسمشو پیدا نکردی / نفهمیدی؟
|
[ترجمه فربد نجفی] آیا هنوز اسم او ( خانم ) را پیدا نکرده اید ؟
|
[ترجمه N.K] آیا هنوز اسم او ( مؤنث ) را پیدا نکرده اید؟
|
[ترجمه Google] آیا هنوز نام او را کشف نکرده اید
|
[ترجمه گوگل] تا حالا اسمش رو فهمیدی؟
[ترجمه ترگمان] هنوز اسمشو پیدا نکردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I found out that she is very wealthy.
[ترجمه محمد حیدری] متوجه شدم که اون ( دختره ) واقعا پولداره.
|
[ترجمه ...] من فهمیدم که اون خیلی ثروتمنده
|
[ترجمه Lovely girl] من فهمیدم که او ( خانم ) بسیار پولداره
|
[ترجمه گوگل] متوجه شدم که او بسیار ثروتمند است
[ترجمه ترگمان] فهمیدم که اون خیلی پولداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We should call and find out if the restaurant is still open.
[ترجمه mobinaa] ما باید تماس بگیریم و ببینیم آیا رستوران هنوز باز است یا خیر
|
[ترجمه iahmadrezam] بهتره زنگ بزنیم ببینیم ( پی ببریم ) که رستوران هنوز بازه ( یا نه ) ؟
|
[ترجمه علی] ما باید تماس بگیریم و ببینیم که آیا رستوران هنوز باز است یا خیر.
|
[ترجمه گوگل] ما باید تماس بگیریم و ببینیم که آیا رستوران هنوز باز است یا خیر
[ترجمه ترگمان] ما باید تماس بگیریم و ببینیم آیا رستوران هنوز باز است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They finally found out where he hid the money.
[ترجمه کارن] آنها سرانجام متوجه شدند اون پول را کجا مخفی کرده است
|
[ترجمه محمد م] آنها بالاخره به جایی که او پول را مخفی میکند پی بردند
|
[ترجمه محمد حیدری] بالاخره فهمیدن که کجا پولو مخفیش کرده
|
[ترجمه Simon] انها بالاخره جایی که پول ها را مخفی کرده بود را پیدا کردند
|
[ترجمه n. a] انها بالاخره پی بردند که او پول را کجا مخفی می کند.
|
[ترجمه گوگل] بالاخره متوجه شدند که او این پول را کجا پنهان کرده است
[ترجمه ترگمان] بالاخره فهمیدن که اون پول رو کجا قایم کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't know where to park downtown these days.
[ترجمه محمد حیدری] این روزا دیگه نمی دونم جایی برای پارک کردن تو مرکز شهر هست یا نه
|
[ترجمه محمد حیدری] نمیدونم این روزا کجا تو مرکز شهر پارک کنم.
|
[ترجمه گوگل] این روزها نمی دانم در مرکز شهر کجا پارک کنم
[ترجمه ترگمان] من نمی دونم این روزها کجا پارک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to discover or confirm (a misdeed, secret, character flaw, crime, or the like).
مترادف: expose, uncover
مشابه: ferret out, learn, smoke out

- Somehow his crime was never found out.
[ترجمه mz306] به هر ترتیب که بود، راز جنایت او هرگز برملا نشد
|
[ترجمه گوگل] به نوعی جرم او هرگز مشخص نشد
[ترجمه ترگمان] یه جورایی جنایت اون هیچوقت پیدا نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Love will find out the way.
[ترجمه شما] عشق راه را کشف خواهد کرد
|
[ترجمه Alireza] راه عشق را پیدا خواهد کرد
|
[ترجمه محمد حیدری] عشق بالاخره راهی پیدا می کنه
|
[ترجمه بهینام] عشق راهش رو پیدا میکنه.
|
[ترجمه محمد] عشق راهش رو پیدا میکند
|
[ترجمه موافقی لایک کن] عشق راهش رو پیدا خواهد کرد
|
[ترجمه اصغر پارتیزانی] عشق راهش را پیدا خواهد کرد
|
[ترجمه اسماعیل تاجیک] عشق راهی پیدا خواهد کرد
|
[ترجمه سولماز] و در نهایت عشق راهی خواهد یافت
|
[ترجمه یه بنده خدایی] عشق خواهد پیداکرد را راه/ عشق راه را پیدا خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]عشق راه را پیدا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]عشق راه را پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She'd come to find out the truth about her family.
[ترجمه ali] آن دختر برای پیدا کردن حقیقت درباره ی خانواده اش آمده
|
[ترجمه گوگل]او آمده بود تا حقیقت خانواده اش را دریابد
[ترجمه ترگمان]او برای پیدا کردن حقیقت در مورد خانواده اش امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was curious to find out what she had said.
[ترجمه بتوچه] من کنجکاو بودم که آنچه را گفتم پیدا کنم
|
[ترجمه محمد حیدری] ( خیلی ) کنجکاو بودم که بفهمم چی گفته بود
|
[ترجمه Ali mmmm] من کنجکاو بودم تا پی ببرم که اون زن چه گفته است.
|
[ترجمه H] من کنجکاو بودم تا بفهمم که آن دختر چه گفته بود
|
[ترجمه گوگل]کنجکاو بودم که بفهمم او چه گفته است
[ترجمه ترگمان]کنجکاو بودم بفهمم که او چه گفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Read the small print in your contract to find out exactly what you are insured for.
[ترجمه گوگل]برای اطلاع از اینکه دقیقاً برای چه چیزی بیمه شده اید، چاپ کوچک قرارداد خود را بخوانید
[ترجمه ترگمان]چاپ کوچک را در قرارداد خود بخوانید تا بفهمید چه چیزی برای شما بیمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ten years later, I revisited the school to find out what had changed.
[ترجمه گوگل]ده سال بعد، دوباره به مدرسه رفتم تا بفهمم چه چیزی تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]ده سال بعد، دوباره به مدرسه رفتم تا بفهمم چه چیزی تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm not sure-I can find out for definite if you like.
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم - اگر دوست داشته باشید می توانم به طور قطعی بفهمم
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم - اگر بخواهی، می توانم بفهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Find out what services are available in your area.
[ترجمه sahar] بگردید دنبال اینکه چه خدماتی درمنطقه شماقابل استفاده است
|
[ترجمه گوگل]دریابید که چه خدماتی در منطقه شما موجود است
[ترجمه ترگمان]ببینید چه سرویس هایی در منطقه شما در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't lie to her. She's bound to find out about it.
[ترجمه گوگل]بهش دروغ نگو او موظف است از آن مطلع شود
[ترجمه ترگمان]به او دروغ نگو اون باید در این مورد چیزی بفهمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She sat outside, waiting to find out her fate.
[ترجمه ترنم کیان] او در خارج منتظر بود سرنوشتش را پیدا کند
|
[ترجمه گوگل]او بیرون نشسته بود و منتظر بود تا از سرنوشت خود مطلع شود
[ترجمه ترگمان]او بیرون نشسته بود و منتظر بود تا سرنوشت او را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How did you find out about the party?
[ترجمه arash] چگونه درباره مهمانی فهمیدی؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه از مهمانی مطلع شدید؟
[ترجمه ترگمان]از کجا راجع به مهمونی فهمیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've done some research to find out the cheapest way of travelling there.
[ترجمه گوگل]من تحقیقاتی انجام داده ام تا ارزان ترین راه سفر به آنجا را پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]من تحقیقاتی انجام دادم تا ارزان ترین روش سفر را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'They'll never find out. ' 'You reckon?'
[ترجمه Amirali] آن ها هرگز نمی فهمند. نظر شما چیه؟
|
[ترجمه ابوالفضل محمدیان] به نظر شما آنها هرگز متوجه نمیشوند؟ ( انها نمی فهمند )
|
[ترجمه گوگل]آنها هرگز متوجه نمی شوند "به نظر شما؟"
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز نخواهند فهمید خیال می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She dipped her hand in the sea to find out how cold it was.
[ترجمه سلمان بزرگیان] اون زن دستش را در آب دریا فرو برد تا بفهمد که چه مقدار سرد است
|
[ترجمه ممد حسین] او دستش را در دریا فرو برد ( وارد کرد ) تا بفهمد آن ( آب دریا ) چقدر سرد بود.
|
[ترجمه گوگل]دستش را در دریا فرو برد تا بفهمد چقدر سرد است
[ترجمه ترگمان]دستش را در دریا فرو برد تا ببیند چه قدر سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If it is possible to find out where your brother is, we shall.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم بفهمیم که برادرت کجاست، می‌خواهیم
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم بفهمیم برادر شما کجاست، خواهیم دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lucy was unable to find out what had happened.
[ترجمه گوگل]لوسی نتوانست بفهمد چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه ترگمان]لوسی نمی توانست بفهمد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریافتن (فعل)
comprehend, sense, discover, realize, apperceive, understand, perceive, find out, apprehend, deduce

کشف کردن (فعل)
spot, find, detect, discover, find out, figure out, uncover, decipher, decode

پی بردن (فعل)
sense, discover, realize, find out

مکشوف کردن (فعل)
find out

تخصصی

[ریاضیات] نشان دادن، تحقیق کردن

انگلیسی به انگلیسی

• discover, learn about, get information about

پیشنهاد کاربران

تو reach 3 کانوت زبان با گزینه ۳ مچ میشه
Find out =پیدا کردن
دریافتن، کشف کردن، پی بردن
( . find out ) : ببین تهش چی میشه.
فهمیدن پیداکردن
کاشف به عمل آوردن
باخبر شدن، خبردار شدن، فهمیدن
آمار چیزی را در آوردن
ته و توی چیزی را درآوردن
فهمیدن ، متوجه شدن ، پی بردن
مثال: Scientists study dinosaur bones to find out how they lived and what they looked like
دانشمندان مطالعه کردن بر روی استخوان های دایناسور و متوجه شدن که آنها چگونه زندگی می کردن و چه شکلی بودند
Guys this word means " "understand
به فارسی به معنای فهمیدن هستش و توی کتابی که توی کانون زبان بهمون دادن با شماره ی ۳ مچ میشه
Find out Means get information by asking or studying
To find out more, visit our website
برای فهمیدن بیشتر، به سایت ما مراجعه کن. 😎
Get information by asking
کسب اطلاعات با پرسیدن
در کل find out یعنی پیدا کردن یا اطلاعات کسب کردن
اطلاعات کسب کردن
آگاهی پیدا کردن
تفاوت ها به این صورتند :
1
realize یعنی متوجه شدن یا فهمیدن طی یک تجربه عملی
I realized its importance = من به اهیمت اون پی بردم / اهمیتش رو درک کردم / فهمیدم
2
find out یعنی پی بردن / کشف کردن بر اساس اطلاعاتی که بصورت معمولا یهویی و اتفاقی بدست میاورید
...
[مشاهده متن کامل]

I found out that it was important = من پی بردم / کشف کردم که اون مهمه
3
figure out = یک تلاش هست زمانی که چیزی رو از روی قصد و با تلاش کشف می کنیم استفاده می کنیم. ( فهمیدن از منبع خودتون نه بر اساس امار و اطلاعات دقیق بلکه با درک و شواهد و تجربیات خودتون )
. The police figured out how the robber was able to bypass the bank’s security
= پلیس پی برد که چطوری دزد میتونستعبور کنه از . . . . . . .
the detective figured out who stole the diamond
4
understand =برای یادگیری استفاده میشود ( understand" is learning information ) مثلا پس از یادگیری درس ریاضی
you can understand math if you start with basic operations"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
خب حالا به سوال زیر جواب بدیم :باید کدام یک از دو جمله زیر را استفاده کنیم :
( 1 ) I have found out that driving too fast is dangerous
( 2 ) I realise that driving too fast is dangerous.
اینکه کدام یک دو جمبه بالا را بکار ببریم بستگی دارد یعنی:
اگر بر اساس خواندن آمار تصادفات و روی حساب کتاب و منطقی و دقیق حرف بزنیم باید جمله اول را بگوییم ولی اگر آمار تصادفات را نخوانده باشیم و دلی و قلبا بخوایم بگیم مثلا بر اساس این بگیم که قبلا برادرم تصادف کرده پس حس کنیم تو اعماق وجودمون که خطرناکه جمله دوم رو میگیم
Find out is an expression that came from Middle English which means "to discover by scrutiny" ( discover by deep analysis )
فهمیدن با نگاه موشکافانه ودقیق
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
5
DISCOVER=چیزی که هنوز کشف نشده و میخوایم کشفش کنیم

understand
یعنی فهمیدن و پیدا کردن انچه که دنبالش بودیم. 🙂♥
دوستان برای
Some thing معنی اش میشه فهمیدن
مثال:?Have you found out How much the tickets cost
ولی برای somebody میشه موچ کسی رو گرفتن
He had used false name for years before they fundh im out
معنی کانون زبان برای some things هست
پی بردن، کشف کردن، دریافتن
متن : find out means get information by asking or studying
معنی: پیدا کردن به معنای گرفتن اطلاعات از طریق پرسش یا مطالعه است
به معنی فهمیدن ، دانستن در صفحه ۶۶کتاب suplementryکانون زبان ایران
خبردار شدن،
دریافتن،
پی بردن
درک کردن
فهمیدن
پیدا کردن ، فهمیدی چیزی
Find out meansget information by asking or studying
کانون زبان ایران
ترم: reach 4
معنی: پیدا کردن جواب یه چیز

درک یا فهمیدن چیزی با خوندن کتاب یا پرسیدن از کسی

Find out means get information by asking or staying
دریافن اطلاعات با پرسیدن یا مطالعه
کانون زبان ایران
Reach 4
Unit 9

Find a fact or piece of information you need/want.
Find out means get information by asking or studying
فهمیدن متوجه شدن و یا کسب کردن اطلاعات جدید از طریق سوال کردن یا مطالعه کردن لایک یادتون نره
پیدا کردن، دریافتن، پی بردن، کشف کردن، مکشوف کردن
آگاه شدن، دانستن، به دست آوردن
فهمیدن_ دریافتن
فهمیدن متوجه شدن
جواب ساپتیمنتری میشه دومی
درک کردن
فهمیدن
Understand
پیدا کردن, پی بردن, متوجه شدن ( مخصوصا به تازگی )
Find a fact or piece of information you want
Or
Find a fact or piece of information you need

Find out:
To now a nout something because you ask for your teacher or your class mate or you mother. . . . 😀
دریافت اطلاعات
Find out means get information by asking or studying
to learn by study or search etc
درک کردن

کشف کردن، یافتن، دریافتن، فهمیدن🤔🤨
Find out means get information byasking . or a studying
پیدا کردن، یافتن
find out your classmate's name
اسم همکلاسی هاتون رو پیدا کنید ( بیابید )
چیزی رو کشف و پاسخ سوالی را پیدا کردن
گشف کردن👍
فک کنم میشه متوجه شدن یا فهمیدن
به جمله بستگی داره 😉
دریافتن - فهمیدن
Understand something by study and research
پیدا کردن، درک کردن یا فهمیدن چیزی با مطالعه و تحقیق
discover something for example by asking or studying
پیدا کردن جواب یه چیزی
پیدا کردن، فهمیدن
آموزش با مطالعه
ملتفت شدن
پی بردن، کشف کردن، یافتن
پیدا کردن

it means get information by asking or studying
به معنی پیدا کردن و فهمیدن چیزی با پرسش یا مطالعه .
فهمیدن 😉
پیدا کردن _فهمیدن
کشف کردن
فهمیدن. درک کردن
Understand
to get information, after trying to discover it or by chance
برای دریافت اطلاعات، پس از تلاش برای کشف آن و یا به صورت تصادفی
فهمیدن
Means get information by asking or studing
اطلاعات کسب کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦١)

بپرس