دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٣,٢٣٤
رتبه
رتبه در دیکشنری
١,٢٨٨
لایک
لایک
٦٩
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٤

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٥٤١
رتبه
رتبه در بپرس
٣١٨
لایک
لایک
٤٩
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٣

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
١

به مرگِ خود مردن. قداره گفت: روبال را من کشتم. سمک در سخن گفتن او بازمانده بود که نه باساز می گفت. و دیگر روبال به مرگِ خود بمرد . ( بنخان: سمک ع ...

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
١

اِسماع: شنوانیدن. أَسمَعَ: شنوانید. یُسمِعُ: می شنواند.

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
١

ِانطاق: گویانیدن. أَنطَقَ: گویانید. یُنطِقُ: می گویاند.

تاریخ
٤ هفته پیش
دیدگاه
١

تاوان نهادن بر چیزی: او را گناه کار دانستن. اگر زمین بر ندهد، تاوان بر زمین منه؛ و اگر ستاره داد ندهد، تاوان بر ستاره منه. ستاره از داد و بی داد همچ ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
١

نضید: مرتب، منظم. کامِ جان را بود گفتارش همه شهد و شکر گوشِ دل را بود اشعارش همه درّ نضید. ( قصیدۀ در رثای پدر، سرودۀ ملک الشعرای بهار )

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٠ رأی
١ پاسخ
١٣٨ بازدید

A Concise Pahlavi Dictionary 1971 MacKenzie --- Ar. = Arabic Words --- ambar [ Ar. anbar] ambergris. burg [Ar. burj] tower čatrang [Ar. šatranǰ] chess. čaw(la)gān [Ar.] (sense of) taste. darridan, dar ...

٣ ماه پیش
رأی

درود، ریختِ معرب واژگان را آورده‌اند. شطرنج معرب چترنگ است، قهرمان معرب کارفرمان، سطبرق معرب ستبرگ و... همچنین در درایهٔ fradom قیاسی شده میانِ هزوارش پارسیگ و واژهٔ اولی، نه اینکه {فرادم/فردم} از اولی گرفته شده باشد. ضمناً این‌جا را  اشتباه نوشته‌اید: darrīdan, darr- [SDKWN-tan < A √ sdg; dl-ytn' | N~]  مکنزی هزوارشِ دریدن را آورده و از نماد A (کوتاه‌نوشتِ آرامی) بهره برده است.

٣ ماه پیش
٥ رأی
تیک ٦ پاسخ
٤٢٥ بازدید

با دشمن من یار   چو بسیار نشست با یار   نشایدم دگر  بار   نشست

١١ ماه پیش
٣ رأی

می‌گوید: چون یار و همدمِ من  با دشمنِ من وقت می‌گذراند و با او صمیمی و نزدیک است، نمی‌شود و نباید که به دوستی با او ادامه دهم و با او همدم و یک‌دل باشم. (حال این یار می‌تواند دوست باشد یا دلبر، دشمن می‌تواند بدخواه باشد یا رقیب؛ مقصود شاعر را اگر توانست، باید از طریق بیت‌های پس و پیش فهمید).

١١ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٦٨ بازدید

زبان حافظ فردوسی مولانا و دیگر شاعران آن زمان  فارسی دری محسوب میشود؟

١١ ماه پیش
٣ رأی

ما فارسی غیردری نداریم، پارسی دری گویشی بوده از پارسیگ  که پیش از اسلام در نواحی جنوب غربی ایران (پارس و هرمزگان و...) رواج داشته و پس از اسلام کم‌کم جای پارسیگ را بعنوان زبان رسمی و ملی گرفته، دری نیز پسوندی‌ست به معنای اهلِ در بودن، درباری بودن؛ چون دربار ساسانی در جنوب غربی ایران بوده و پارسی دری از آن‌جا برخاسته، این زبان را پارسی دری (درباری) می‌نامند.

١١ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٧٣ بازدید

کدام تلفظ برای واژه‌ی  " فرمانبرداران " با معنی (کسانی که فرمانبر هستند) صحیح است؟ " فرمانبُرداران " یا " فرمانبَرداران "

١ سال پیش
٣ رأی

فرمان+(بُرد+ار)+ان  فرمان‌بُردار تلفظ درست این واژه می‌باشد.

١ سال پیش
٤ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٨٢ بازدید

منطور شاعر از " تو را نیست غم ما " در بیت زیر چیه ؟ ی بی‌خبر از محنت و شاد از الم ما ما را غم تو کُشت و تو را نیست غم ما

١ سال پیش
٣ رأی

یعنی تو غمِ من را نداری، به من فکر نمی‌کنی، توجهی به حالم نمی‌کنی  و واست مهم نیست که من چه می‌کشم در نبود تو.

١ سال پیش