دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٢,٥٨٧
رتبه
رتبه در دیکشنری
١,٤٥٧
لایک
لایک
٤٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٣

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٣٤٩
رتبه
رتبه در بپرس
٣٦٩
لایک
لایک
٣١
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
٠

غربیله: کون و کچول، قر، تکان دادن نشیمنگاه بهنگام رقص. پیمود مع القصه به غربیله و غمزه جامی دو سه لبریز بدان شعبده گر بر ( قاآنی ) وان زن بی عفاف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
٠

دوستان بوی می از خرقهٔ ما می آید نکهت یوسف از این کهنه قبا می آید. ( میرزا ملک مشرقی )

تاریخ
٣ ماه پیش
دیدگاه
١

فراق زدگی: دورافتادگی، هجران کشیدگی و جدایی چشیدگی. و از سر فراق زدگی خدمت خاطرِ مویْ شکاف را به مویی آویخته دیده است. منشآت خاقانی

تاریخ
٣ ماه پیش
دیدگاه
٠

کرای نکردن: ارزش نداشتن، بی اهمیت بودن. دنیای دنی چیست سرای ستمی افتاده هزار کشته در هر قدمی گر نقد شود کرایِ شادی نکند ور فوت شود جمله نیرزد به غم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
دیدگاه
٠

در پاسخ به جناب محسن نقدی. درود گرامی، ( ایشن ) در پارسیگ، در پارسی بدل به ( اِش ) شده که به آن شینِ مصدری می گوییم. برای مثال: دانیشن در پارسیگ و د ...

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٥ رأی
تیک ٦ پاسخ
٣١١ بازدید

با دشمن من یار   چو بسیار نشست با یار   نشایدم دگر  بار   نشست

٥ ماه پیش
٣ رأی

می‌گوید: چون یار و همدمِ من  با دشمنِ من وقت می‌گذراند و با او صمیمی و نزدیک است، نمی‌شود و نباید که به دوستی با او ادامه دهم و با او همدم و یک‌دل باشم. (حال این یار می‌تواند دوست باشد یا دلبر، دشمن می‌تواند بدخواه باشد یا رقیب؛ مقصود شاعر را اگر توانست، باید از طریق بیت‌های پس و پیش فهمید).

٥ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
١١٥ بازدید

زبان حافظ فردوسی مولانا و دیگر شاعران آن زمان  فارسی دری محسوب میشود؟

٦ ماه پیش
٣ رأی

ما فارسی غیردری نداریم، پارسی دری گویشی بوده از پارسیگ  که پیش از اسلام در نواحی جنوب غربی ایران (پارس و هرمزگان و...) رواج داشته و پس از اسلام کم‌کم جای پارسیگ را بعنوان زبان رسمی و ملی گرفته، دری نیز پسوندی‌ست به معنای اهلِ در بودن، درباری بودن؛ چون دربار ساسانی در جنوب غربی ایران بوده و پارسی دری از آن‌جا برخاسته، این زبان را پارسی دری (درباری) می‌نامند.

٦ ماه پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
١٤٩ بازدید

کدام تلفظ برای واژه‌ی  " فرمانبرداران " با معنی (کسانی که فرمانبر هستند) صحیح است؟ " فرمانبُرداران " یا " فرمانبَرداران "

٧ ماه پیش
٣ رأی

فرمان+(بُرد+ار)+ان  فرمان‌بُردار تلفظ درست این واژه می‌باشد.

٧ ماه پیش
٣ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٤٧ بازدید

منطور شاعر از " تو را نیست غم ما " در بیت زیر چیه ؟ ی بی‌خبر از محنت و شاد از الم ما ما را غم تو کُشت و تو را نیست غم ما

٧ ماه پیش
٢ رأی

یعنی تو غمِ من را نداری، به من فکر نمی‌کنی، توجهی به حالم نمی‌کنی  و واست مهم نیست که من چه می‌کشم در نبود تو.

٧ ماه پیش
٣ رأی
تیک ٧ پاسخ
٩٧٣ بازدید

کنجکاوی راجع به شباهت ها

٩ ماه پیش
٢ رأی

دو دلیل دارد ۱_ هم‌ریشگی: زبان‌های ایرانی و هندی همگی از خانواده‌ی زبان های هندواروپایی هستند و ریشه مشترکی دارند، در نتیجه لفظ‌ها و واژگان همانند بسیاری در خود دارند. ۲_نفوذ پارسی به عنوان زبان رسمی و درباری هند: پارسی بیش از هفتصد سال زبان رسمی و درباری هندوستان بوده و به‌طبع واژگان بسیاری از زبان درباریان و فرهیختگان به زبان عوام راه پیدا می‌کند.

٩ ماه پیش