دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٣,٥٥٥
رتبه
رتبه در دیکشنری
١,٢٦٨
لایک
لایک
٨٧
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٥

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٦٩٥
رتبه
رتبه در بپرس
٢٨٦
لایک
لایک
٦٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٣ روز پیش
دیدگاه
١

نام شکستن: بی آبرو کردن. خوار کردن. دلشان گسسته نور چو شمع وثاقشان دینشان شکسته نام چو اهل حجابشان خاقانی

تاریخ
٦ روز پیش
دیدگاه
٠

خون گشادن: جاری شدنِ خون. �من دیدم یکی را از رکها خون کشاد و باز نایستاذ تا اندر آن هلاک شد� هدایه المتعلمین فی الطب.

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

رفقه: کاروان. همسفران. . . . و بی استعدادِ زاد و راحله و بی استمداد ( رفقه ) و قافله، به قدمی که عشق سایقِ او بود و به اندیشه ای که حرکت لایقِ او، ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

از روی حواس پرتی، بدون فکر، بی تأمل، نیندیشیده.

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
٠

خالَک: •

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٠ رأی
٢ پاسخ
٢٥٦ بازدید

A Concise Pahlavi Dictionary 1971 MacKenzie --- Ar. = Arabic Words --- ambar [ Ar. anbar] ambergris. burg [Ar. burj] tower čatrang [Ar. šatranǰ] chess. čaw(la)gān [Ar.] (sense of) taste. darridan, dar ...

٩ ماه پیش
٢ رأی

درود، ریختِ معرب واژگان را آورده‌اند. شطرنج معرب چترنگ است، قهرمان معرب کارفرمان، سطبرق معرب ستبرگ و... همچنین در درایهٔ fradom قیاسی شده میانِ هزوارش پارسیگ و واژهٔ اولی، نه اینکه {فرادم/فردم} از اولی گرفته شده باشد. ضمناً این‌جا را  اشتباه نوشته‌اید: darrīdan, darr- [SDKWN-tan < A √ sdg; dl-ytn' | N~]  مکنزی هزوارشِ دریدن را آورده و از نماد A (کوتاه‌نوشتِ آرامی) بهره برده است.

٩ ماه پیش
٦ رأی
تیک ٦ پاسخ
٦٣٧ بازدید

با دشمن من یار   چو بسیار نشست با یار   نشایدم دگر  بار   نشست

١ سال پیش
٤ رأی

می‌گوید: چون یار و همدمِ من  با دشمنِ من وقت می‌گذراند و با او صمیمی و نزدیک است، نمی‌شود و نباید که به دوستی با او ادامه دهم و با او همدم و یک‌دل باشم. (حال این یار می‌تواند دوست باشد یا دلبر، دشمن می‌تواند بدخواه باشد یا رقیب؛ مقصود شاعر را اگر توانست، باید از طریق بیت‌های پس و پیش فهمید).

١ سال پیش
٣ رأی
تیک ٣ پاسخ
٣٠٦ بازدید

زبان حافظ فردوسی مولانا و دیگر شاعران آن زمان  فارسی دری محسوب میشود؟

١ سال پیش
٤ رأی

ما فارسی غیردری نداریم، پارسی دری گویشی بوده از پارسیگ  که پیش از اسلام در نواحی جنوب غربی ایران (پارس و هرمزگان و...) رواج داشته و پس از اسلام کم‌کم جای پارسیگ را بعنوان زبان رسمی و ملی گرفته، دری نیز پسوندی‌ست به معنای اهلِ در بودن، درباری بودن؛ چون دربار ساسانی در جنوب غربی ایران بوده و پارسی دری از آن‌جا برخاسته، این زبان را پارسی دری (درباری) می‌نامند.

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
٥٩٧ بازدید

کدام تلفظ برای واژه‌ی  " فرمانبرداران " با معنی (کسانی که فرمانبر هستند) صحیح است؟ " فرمانبُرداران " یا " فرمانبَرداران "

١ سال پیش
٣ رأی

فرمان+(بُرد+ار)+ان  فرمان‌بُردار تلفظ درست این واژه می‌باشد.

١ سال پیش
٤ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٤٦ بازدید

منطور شاعر از " تو را نیست غم ما " در بیت زیر چیه ؟ ی بی‌خبر از محنت و شاد از الم ما ما را غم تو کُشت و تو را نیست غم ما

١ سال پیش
٣ رأی

یعنی تو غمِ من را نداری، به من فکر نمی‌کنی، توجهی به حالم نمی‌کنی  و واست مهم نیست که من چه می‌کشم در نبود تو.

١ سال پیش