سیده زهرا برقعی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smirky: بامزه ( با طعنه )

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put under: با دارو یا داروی بیهوشی کسی را بیهو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get wash: بعضا برای شستن دست و صورت بکار میرو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hunch over: قوز کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sight: site: a place sight: sth to see ( ...

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuckle: ریز ریز خندیدن

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dump: قال گذاشتن، دو در کردن ( بیشتر در ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chuckle: ریز ریز خندیدن

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

opening act: دست گرمی

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ball up: مچاله کرده، گلوله کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serving: سرو کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serving: سرو کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spent: گذشته spend

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ammunition: آتو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stomp: I stomped on her heart روی قلبش پا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bunch: چند چیز از یک نوع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot for the stars: بلند پروازی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

twirly: دست پاچه، آشفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gagging: شیرین کاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bunch: چند چیز از یک نوع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll with the punches: when things dont go your way and yo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deal: قضیه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

latte: قهوه لاته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beacon: علامت دادن با چراغ یا نور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

const: در برنامه نویسی برای پارامترهای ثاب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cushions the blow: با پنبه سر بریدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrunchie: آشفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beacon: علامت دادن با چراغ یا نور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accent: مشخص کردن، برجسته کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spot: تشخیص دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nibbley: ملچ ملوچ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spent: گذشته spend

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

usher: راهنما، نگهبان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coaster: زیر لیوانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kook: شلخته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

opening act: دست گرمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

device: وسیله

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

agent: مدیر برنامه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

funfair: شهربازی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out banging: بیرون زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

second to last: یکی مونده به آخر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unattainable: دست نیافتنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ment: توهم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ball up: مچاله کرده، گلوله کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bactine: بتادین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shot: فرصت، موقعیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wax: اشک شمع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ammunition: آتو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crapweasel: Previously unknown person who sneak ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whip: چرخاندن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twirly: دست پاچه، آشفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beep in: پشت خطی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hold up: معطل کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

career: آینده شغلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stomp: I stomped on her heart روی قلبش پا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retainer: سیم دندان ( برای صاف شدن دندان ها )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

major: رشته تحصیلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pregame: برنامه قبل از شروع بازی فوتبال یا. ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot for the stars: بلند پروازی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cranberry: ذغال اخته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

crappy: مزخرف

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gagging: شیرین کاری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll with the punches: when things dont go your way and yo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lie back: دراز کشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie back: دراز کشیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well up: احساسات قوی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

const: در برنامه نویسی برای پارامترهای ثاب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cushions the blow: با پنبه سر بریدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mumbling: زمزمه کردن، زیر لب چیزی گفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mumbling: زمزمه کردن، زیر لب چیزی گفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over pronouncing: ملا لغتی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over pronouncing: ملا لغتی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fica: مخفف Federal Insurance Contribution ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fica: مخفف Federal Insurance Contribution ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gang up: لشگر کشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gang up: لشگر کشی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrunchie: آشفته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nibbley: ملچ ملوچ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lens: لنز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aware: مراقب بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aware: مراقب بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

usher: راهنما، نگهبان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attachment: قطعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attachment: قطعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kook: شلخته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unattainable: دست نیافتنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eligible: فرصت طلب

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

looter: دزد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hanukkah: حنوکا، عید اخلاص یهودیان جشن یهودیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hanukkah: حنوکا، عید اخلاص یهودیان جشن یهودیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride: اسب شهربازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

funfair: شهربازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold up: معطل کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

second to last: یکی مونده به آخر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ment: توهم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bactine: بتادین

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wax: اشک شمع

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tootie: شخصیت کارتونی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tootie: شخصیت کارتونی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trampled: له شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trampled: له شده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crapweasel: Previously unknown person who sneak ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flush down: چیزی را با فشار آب شستن کشیدن سیفون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flush down: چیزی را با فشار آب شستن کشیدن سیفون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beep in: پشت خطی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

career: آینده شغلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retainer: سیم دندان ( برای صاف شدن دندان ها )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burgundy: رنگ بورگاندی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burgundy: رنگ بورگاندی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dressier: خوش تیپ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dressier: خوش تیپ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pregame: برنامه قبل از شروع بازی فوتبال یا. ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life affirming: جنبه های شخصیتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paleontology: فسیل شناسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smirky: بامزه ( با طعنه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smirky: بامزه ( با طعنه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crappy: مزخرف

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jolly: چاپلوسی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraction in lowest terms: کسر ساده نشدنی, کسر تحویل ناپذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sloppily: شلختگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

computer cluster: رایانش خوشه ای نوعی از سیستم های ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standing: مقام, جایگاه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comfort character: Comfort characters are those charac ...

١١ ماه پیش

مدال‌های سیده زهرا برقعی