تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Channel resources into sth منابع را به سمت چیزی سرازیر کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاده روی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدردانی کردن از یه نفر به خاطر کاری که انجام داده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدردانی کردن از یه نفر به خاطر کاری که انجام داده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح هست: وقتی کسی نخواد جواب سوالی را بده ( چون ممکنه تو دردسر بیوفته. ) **درخواست توسل به متمم پنجم ( در دادگاه ) که طبق آن شخص حق دارد در دادگا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح هست: مسئولیتی را که روی دوش تو هست، به دوش کسی بندازی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح To look at the big picture به جای توجه به جزئیات ، شرایط را به صورت کلی در نظر بگیری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه اصطلاح هست: ( این کار ) باید خیلی سریع انجام بشه. OR ( این کار ) باید تا الان انجام میشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

No one wants to hyre a person who has negative attitude . هیچکس دوست ندارد کسی را استخدام کند که نگرش منفی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

I'm buried in work همون معنی I'm too busy

پیشنهاد
٠

می دونه چی بپوشه که مُد باشه.

پیشنهاد
١

خوش سلیقه بودن در انتخاب لباس ، این که بدونی چی بپوشی که مد باشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Old fashioned , To be out of fashion

پیشنهاد
٠

موقع خرید، فروشنده ها میان میگن این رو میخوای یا اون. . . اعصاب آدم رو میریزم بهم.

پیشنهاد
٠

موقع خرید فروشنده میاد هی میگه این را میخوای یا اون. . . اعصاب آدم بهم میریزه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجناس و محصولاتی که همه باید داشته باشند ( مثل گوشی هوشمند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرو کردن لباس ، تن زدن ، امتحان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بزنی تو سر قیمت، کم کردن قیمت تاجایی که میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مودبانه �دستشویی رفتن یا صورت شستن� . I'm going to powder my nose

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک عبارت مودبانه برای اشاره به یک فرد احمق در زمان نبود او: . He is not the sharpest tool in the shed

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت مودبانه عبارت �استفراغ کردن� یا �بالا آوردن غذا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی بخواهیم مودبانه بگوییم کسی چربی دور شکم دارد.