ZahraR - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what: What's with this place. . . . اینج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you say: میگی؟

٢ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walpurgis: والپورگیس همون شب جادوگرانه مردم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walpurgis: والپورگیس همون شب جادوگرانه مردم ...

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

going: خواستن STILL KNOWING THAT. . . با ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

update: WELL, YOU LIVED IN A VERY REMOTE PL ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remote: REMOTE=پَرت برای تعریف مکان WELL, ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mistreat: مترادف: صفت برای رفتار:وحشیانه صدمه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manifest: مترادف= معلوم شد اثبات شد افشا شد ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wardrobe: مترادف لباس پوشیدن لباس بوفه کمد قف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

honest: مترادف نجیب باوجدان بی ریا قابل اعت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conviction: THOSE TWO GREAT CONVICTIONS THAT W ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mysteriously: مترادف: باعصبانیت بیشتری قاتلانه هی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

middle: THE TWO ARE CLASHING IN THE MIDDLE! ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arena: CLASHING IN THE MIDDLE OF THE ARENA ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surprisingly: YOU DIDN'T RUN AWAY, SURPRISINGLY. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repelled: مترادف= روبرو شدن ایستادن مقاومت ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: YOU WILL BE REPELLED BY OUR OVERWHE ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lacks: مترادف کلمات کمبود بی کفایتی ضرر - ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

captain: مترادف= کاپیتان رئیس فرمانده کارگرد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you say: میگی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you say: میگی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

YOU: ترجیح میدی نادیده بگیری/ ( به روی خ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something: مترادف چیز، موجود، وجود داشتن، ماده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

higden: هی دِن. official hige dandism, a J ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

higden: هی دِن. official hige dandism, a J ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shojo: شوجو یه ژانر مانگا مختص جوانان . ع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shojo: شوجو یه ژانر مانگا مختص جوانان . ع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

though: مترادف برای هر چند با این اوصاف هن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what: What's with this place. . . . اینج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even so: مترادف حتی برای آن هنوز اگر چه با ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proportioned: مترادف برای متناسب: زیبا ظریف براز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proportioned: مترادف برای متناسب: زیبا ظریف براز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

care: MORE IMPORTANTLY, DO YOU HAVE SOME ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

care of: رسیدگی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheap: مذخرف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

idol: مترادف کلمه بت: قهرمان ( افرادی که ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gramps: ارشد یکی از مترادف هاش.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light hearted: کلمه سبک قلب شناور شاد عقب افتاده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light hearted: کلمه سبک قلب شناور شاد عقب افتاده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

orthodox: ارتدوکس به تعبیر واژه ارتدوکس در Di ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tore off: از جا درآورد ازته کَند SHE TORE OF ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tore off: از جا درآورد ازته کَند SHE TORE OF ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no backing out: جا نزدن. کناره گیری نکردن کنار نرف ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free time: پول و فرصت کمی داشتم.

٤ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free time: وقتت آزاده؟ وقتت خالیه؟

٤ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

مدال‌های ZahraR