پیشنهادهای محمد یاسین صالحی (٤٦)
کنسل کردن = به هم زدن کنسل شدن = به هم خوردن پارسی را پاس بداریم : )
برابر پارسی واژه میکروفون
برابر پارسی مضطرب : دلهره ور، دلهره مند، پریشان، آسیمه سر، دلواپس، سرآسیمه، نگران، سرگشته، سرگردان، سردرگم، آشفته، پریشان اندیشه، شوریده سر
برابر پارسی دپارتمان = انجمن
برابر پارسی �فیش� : برگیزه برگیزه = برگ یزه برگ همان برگه یا کاغذ است؛ و �یزه� هم گونه دیگری از پسوند �چه� و �ژه� است. که در واژگانی مانند نایژه، آل ...
برابر پارسی : جدایِش
شخصیت داستانی دراز است که : گرداله و دوستانش در جنگلی تاریک گم می شوند. سرانجام به سوی یک روشنایی می روند و به خانه مردی می رسند. و . . .
چیزی که عفت و نصرت و بهروز و فیروز و افروز، دربه در دنبالش می گشتند.
با پیشنهاد محسن شجری کاملا همسو ام.
برابر پارسی = افشانه
برابر پارسی معارفه = آشنایی، هم شناسی
برابر پارسی تئوری ( = فرضیه ) : نگره
برابر پارسی �انتخابات� : گزیدمان برابر پارسی �رفراندوم� : همه پرسی
برابر پارسی �نظارت� = پایش برابر پارسی �کنترل� = واپایش
برابر پارسی �کنترل� : واپایش برابر پارسی �نظارت� :پایش
برابر پارسی : رایان گستره
رایانامه بهترین برابرنهاد برای واژه "ایمیل" است. زیرا کاملا معنا را می رساند. رایانامه = رایانه - نامه یعنی نامه ای که با رایانه فرستاده می شود. و ...
برابر پارسی : ساختار ، دستگاه ، سازگان ، سازمان ، آرایش
فراگیر ، همه گیر
برابر پارسی : همه گیری ، فراگیری
بازانجام
برابر پارسی : گذاشتن ، نهادن
برابر پارسی سینما : رخشارگاه تماشاخانه تماشاکده تماشاگاه
بد دهن
بسیار از کاربر "فرتاش" ، برای این برابرواژه زیبا و کارآمد سپاسگزارم.
کارواژه ترادیسیدن که بدست کاربر "فرتاش" در بالا پیشنهاد شد ، بهترین برابر برای واژه عربی "تبدیل" است. می توان کارواژه ترادیسیدن را گسترش داد و آن را ...
واژته "تفنگ" یک واژه پارسی است و دگرگون شده ی "توپنگ" می باشد. توپنگ = توپ انگ توپ بنواژه ای از کارواژه "توپیدن" است و این بنواژه در واژه "توپان ( ت ...
آدمکش ، کشنده ، قاتل ، جان ستان
دگرکش
دختر واژه ای کاملا پارسی است. دختر = دوغ ( شیر ) در درواقع در گذشته ، کار دختران ، در کردن ( بیرون آوردن ) شیر یا همان دوشیدن دام ها بوده است.
جناب بهمن و اردم ، خواهشمندم که اطلاعات نادرست ندید. آهستن کارواژه ای در زبان پارسی است ، که به معنای مراقب بودن می باشد. آهسته = آهست ه واژه "آهس ...
فرشته = فرسته = فرست ه بن مضارع ه ، ساختاری است که نام ابزار می سازد ، و فرسته به معنای کسی است که فرستاده می شود. فرشته هم همین معنا را دارد.
زندان واژه ای پارسی هست. زندان = زین دان "زین" به معنای کشیک و پایش است و "دان" هم پسوند جای و مخزن است. پس زندان جایی است که در آن کشیک داده می شود.
شکارگر
درخواست کردن ، خواستن ، خواهش کردن ، خواهش میکنم . . . ، خواهشمند است که . . . ، اگر میشه . . .
بهنگام
برابر پارسی : آموزگاه
برابر های پارسی ( بسته به کابرد ، موارد زیر میتواند درست باشد ) : پیشنهاد ، دیدگاه ، اندیشه ، آرمان ، رای ، طرح ( عربی )
حساب کاربری
برابر پارسی: بار گیری
فرستادن ، فِرِستِش ، گسیل ، روانه کردن
این واژه پارسی هست و به معنی آشکار و هویدا هست. جالبه بدونید که این واژه با واژگان "هویدا" و "نوید" هم ریشه است.
نمابرگ
از ۲۵ اسفند ماه ، دبیرستان ها و دبستان ها به این پیشامد دچار می شوند !
دچار شد ، دستخوش شد
نشست ، همایش ، گردهمایی ، دیدار ، انجمن