𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bereaved: عزادار سوگوار

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drag out: کش دادن ( کاری )

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

for some reason: نفهمیدن یا ندانستن دلیل چیزی ( گاهی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

proceeded: ادامه دادن کاری . . . جلو رفتن در ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come into view: پدیدار شدن دیده شدن، نمایان شدن

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

strangely enough: برای نشان دادن چیزی است عجیب شگفت ا ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

genetically modified: اصلاح شده ژنتیکی از لحاظ ژنتیکی اصل ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

master of science: کارشناسی ارشد فوق لیسانس

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

around: فعال ( بودن ) روی کار، در عرصه ( چی ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

after one's own heart: دنبال خواسته های خود رفتن مطابق می ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after one's own heart: دنبال خواسته های خود رفتن مطابق می ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in possession of: داشتن یا نگه داشتن چیزی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

betrayal: نارو

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wound: دوتا تلفظ داره ووند یعنی زخم و جرا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

working holiday: دوره ای از سفر و کار در کشوری دیگر، ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hybrid working: ترکیب بین کار حضوری و دورکاری

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

health center: مرکز بهداشت و درمان

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hybrid working: ترکیب بین کار حضوری و دورکاری

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

laughing stock: مضحکه خاص و عام

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tetra amelia: یک نوع بیماری یا عارضه بسیار نادری ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

starving: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

live within a budget: پول خرج کردن به اندازه کمتر یا براب ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tetra amelia: یک نوع بیماری یا عارضه بسیار نادری ...

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insertion: وارد کردن ورود

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

an eye for an eye: اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reinvent: از نو ساختن به کلی تغییر دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

economical with the truth: سانسور کردن حقیقت یا واقعیت در گفتن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

skipped class: ( به صورت عامیانه ) کلاس رو پیچوندن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

let your hair down: استراحت کردن و خوش گذراندن relax an ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

to the point: سر راست مفید و مختصر

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disadvantage: وضعیتی که احتمال باختن زیاده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

headed: سربرگ دار سرتیتردار

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unplug: از پریز کشیدن قطع کردن برداشتن سد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit back: متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ داد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

top corner: کنج دروازه در هر طرف

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn away: اجازه ورود ندادن برگرداندن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch up on somethting: به چیزی رسیدگی کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driving seat: صندلی راننده در جایگاه تصمیم گیری

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pound: به شدت تپیدن به شدت ضربان داشتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come with: با کسی یا چیزی آمدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cctv: سیستم تصاویر مداربسته

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reproduction: کپی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a hand: تشویق کردن دست زدن

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chalk and cheese: عبارت کلیشه ای یعنی دو چیز اگر در ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling in the aisles: از خنده روده بر شدن از شدت خنده کف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speaking engagement: استفاده توسط شرکت ها برای برجسته کر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

about to die: یک پاش لب گوره

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gone were the days: گذشت آن روزهایی که. . .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come into view: وارد میدان دید ( کسی ) شدن، به نظر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chapter of accidents: یک سری از کارهایی که پشت سر هم اشتب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your nose to the grindstone: سخت کار کردن سخت کار کردن به صورت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crying over spilt milk: ناراحت شدن برای چیزی که دیگه نمیتون ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow a kiss: ( مجازی ) عشق ورزیدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

raise something: مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dying for something to eat: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hammer somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to one's ears: تا خرخره غرق چیزی بودن� سخت مشغول ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wedding band: واسه من هم عجیب بود اما واقعا معنیش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a call: با کسی تماس گرفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

got to do with: مربوط به چیزی بودن به چیزی ربط داشت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have in mind: در نظر گرفتن کسی یا چیزی برای هدف خ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pour out: پر کردن ( لیوان و. . . ) از نوشیدنی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

BC: تو چت مخفف because هست

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to do sth: باعث شدن یا ترغیب کردن یا وادار کرد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag store: !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's the customs: این آداب و رسوم است این رسمه که . . ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot your shot: رها کردن غرور و تکبر و دنبال کردن ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cock up: گندکاری خرابکاری

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs form: فرمی برای گمرک در مورد ماهیت، ارزش، ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a drag: چه مصیبتی !!!!!!!!!!!!

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no spring chicken: شخصی که دیگر جوان نیست کسی که سن و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wander about: سرگردان بودن سردرگم بودن پرسه زدن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

onsen: چشمه آبگرم ژاپنی مثل چشمه آب گرم خ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give an inch: کوتاه نیامدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substyle: سبک ثانویه یا فرعی سبک تابع

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

egg up: تحریک کردن برانگیختن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

management guru: کارشناس مدیریت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throttled down: سرکوب کردن محدود کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of accomplishment: حس موفقیت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gift that keeps on giving: چیز نتیجه بخش ( معمولا از جنبه مثبت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flake: آدم غیرقابل اعتماد آدم غیرقابل اطم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: با جدیت برخورد کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: چیزی را جدی گرفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: با جدیت برخورد کردن

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i regret to inform you that: برای خبرای بد استفاده میشه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iirc: if i recall correctly if i remember ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reappraise: ارزیابی مجدد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yr: your you're

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drug policy: سیاست مواد مخدر سیاستی است که معمول ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spring rolls: یک میان وعده غذایی آسیایی متشکل از ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intent on: مصمم به انجام کاری به شدت مایل یا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

petty crime: جرم جزیی بزهکاری، تخلف کوچک

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind: ناراحت شدن آزار دیدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind: ناراحت شدن آزار دیدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appallingly: به طور رقت انگیزی به طور ترسناکی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bear something in mind: remember to consider something به ی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bunch of: خیلی از ( چیزی ) گروه یا تعدادی از ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give something a go: be prepared to try sth اماده شدن یا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outdoor pursuits: outdoor activity اوقات فراغت و تفری ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take away: remove, take off, take out, withdra ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crippling: ایجاد یک مشکل شدید و تقریبا غیر قاب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make pay: مجازات کردن به سزا عمل رساندن تلا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at this moment in time: در شرایط فعلی در حال حاضر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth ride: یک شرایط یا وضعیت آرام و با آرامش

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

natural gas: گاز شهری

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

councilman: عضو شورا شهر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i am writing in response to: برای پاسخ به یک تبلیغات یاآگهی یا ا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heavy traffic: ترافیک سنگین

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the region of: حدودا

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect upon: در مورد چیزی به دقت و عمیقا فکر کرد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get into your stride: اسوده و راحت شدن با چیزی خوب شدن و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wax lyrical: صحبت کردن در مورد چیزی باشور و اشتی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doctors surgery: مطب دکتر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get this: این را داشته باش!�این را گوش کن!

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neglect to do someting: انجام ندادن چیزی که مردم انتظار دار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delegate to: اختصاص دادن یا محول کردن چیزی مانند ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delegate someone to something: منصوب کردن یا انتخاب کردن کسی برای ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a rapid recovery: make a speedy recovery به سرعت بهبو ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sympathetic ear: سنگ صبور

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wholesale change: تغییر بزرگ

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spotlessly clean: perfectly clean

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

down on one's luck: بدبیاری آوردن بدشانسی آوردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go kart: ماشین مسابقه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

X: kiss

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pride oneself on: به خود بالیدن مفتخر بودن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

block a road: بستن جاده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insert: اضافه کردن ( به متن وغیره ) افزود ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull in: Pull up توقف کردن برای مدت کوتاهی ( ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: به اندازه انتخاب ( چیزی بر عهده کس ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recruitment: the business of finding people for ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

happen to: اگر ممکنه اگه امکانش است ( برای د ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go the extra mile: ضروری است که تلاش بیشتر کردن یا بیش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wonder: از خود سوال پرسیدن درمورد چیزی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold by: تحت تسلط تحت کنترل تحت اختیار تح ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make the best of: با شرایط سخت و ناخوشایند ساختن

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

somehow or other: هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by the end of the week: قبل از اینکه این هفته به پایان رسد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull up: Pull up توقف کردن برای مدت کوتاهی ( ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep someone off their feet: کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن کسی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep someone off their feet: کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن کسی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toolset: مجموعه ای از ابزارهای نرم افزاری

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mode: مد ( آماری ) به ارزش یا مقداری که ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pickled: in a liquid containing salt or vine ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

less: بدون احتساب. . . . .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fucked up: خراب �ویران، نابود مست و پاتیل ، �ن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

face facts: پذیرش یا رویارویی با حقیقت چیزی یا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow a lead: شکستن نوک مداد هنگام نوشتن از دست ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monkey like: از نظر ظاهری یا رفتاری شبیه میمون ا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take home: بازگشت به خانه یک نفر دیگر با کسی ی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pin your hope on something: اعتماد کردن به کسی یا چیزی وابسته ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tread water: Toing and froing

٣ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏