𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep in good trim: سالم و سلامت ماندن رو فرم ماندن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at ones mothers knee: از کودکی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move arse: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semi nomadic: نیمه عشایری

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move ones arse: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move ones ass: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move ass: به خود جنبیدن عجله کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

address the issue: به موضوعی رسیدگی کردن

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

به‌منظور حفظ تعادل، دست خود را به ...

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در عکاسی، ریموت شاتر رلیز (Remote ...

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

رئیس دیوان عالی کشور: این ترجمه ...

٢ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

اصطلاح مهندسی "Spot metering" در ف ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crooked grind: the skateboarder grinds across the ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come from: متعلق ( به جایی یا کسی ) بودن به دس ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heritage center: موزه میراث فرهنگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

your guess is as good as mine: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck on: بیا اینجا بیا پیش من احسنت !، در ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clingy dress: لباس چسبنان لباس بدن نما

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's a deal: حله! حالا شد! موافقم! قبوله! همینه!

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladle out: حاتم بخشی کردن دادن پول اطلاعات یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a meal of: چیزی را بی دلیل بزرگ کردن بی جهت ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening sound: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

switch over to: به چیز متفاوتی تغییر کردن عوض کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lodged: مسطح شده با باد یا باران ( مزارع )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fossil hunter: جویندگان فسیل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

become friendly with: با کسی دمخور شدن با کسی دوست شدن، ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie behind: دلیل اصلی چیزی بودن حقیقت پشت چیزی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead on: کسی را به جلو راهنمایی کردن �پیش قد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a strain on somebody: وارد کردن تنش و استرس در رابطه عاطف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squelch: صدای به هم خوردن دو چیز نرم و خیس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send flying: چیزی را به هوا پرتاب کردن چیزی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheat death: انجام دادن کار خیلی خطرناک و نجات پ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shot at: شانس یا فرصت برای انجام کاری یا تلا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boil down: آب انداختن ( سبزیجات و . . . ) موقع ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within reason: در حد عملی و منطقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for: در حسرت بودن برای

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for: انتظار داشتن یا پیش بینی کردن یک تج ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the mark: نامربوط نامرتبط، نادرست، پرت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push one's luck: کاری خطرناک انجام دادن که می تواند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick on: بر روی چیزی قرار گرفتن بر روی سطح ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kiss and tell: حرف زدن در مورد پارتنر بعد از جدایی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

BA: لیسانس هنر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

heavens: یا خدا. . !!! همون معنی یا ابوالفضل ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the right thing to do: کار درست و مناسب و حقی که باید انجا ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a good heart: خیرخواه مهربان خوش قلب دوست دار

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

master of public health: کارشناسی ارشد بهداشت عمومی مدرک کار ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dental public health: بهداشت عمومی دهان و دندان

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in one sitting: در یک دوره زمانی بدون وقفه بدون ای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead serious: به شدت جدی بودن جدی گفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one's heart goes out to someone: برای کسی دل سوزاندن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it your best shot: تمام تلاش خود را کردن از جان و دل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in bad taste: توهین آمیز نامناسب زشت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encroach on: تعدی کردن تجاوز کردن ( به ملک و. . ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the message: حرف کسی را درک کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay hands on: پیدا کردن یا به دست آوردن چیزی به ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say so: اجازه موافقت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work permit: مجوز کار ( در خارج از کشور )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go pear shaped: طبق نقشه پیش نرفتن ناموفق شکست خو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a dash: با عجله رفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knight in shining armor: رهایی بخش، ناجی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the beat: ( افسر پلیس ) در محل گشت زنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have seen better days: ( چیزی قدیمی و ازکارافتاده ) عمر مف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blue eyed boy: عزیزدردانه جگرگوشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house special: غذای مخصوص سرآشپز غذای تخفیف خورده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

senior citizen: افراد پیر و سالخورده شهر

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for a wander: قدم زدن گشت زدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's word: سرحرف خود ایستادن�سر قول خود ماندن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get vaccinations: واکسن زدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subcriber: مشترک ( مجله و یوتوب و. . . . )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the small hours: همان ساعات اولیه بعد از نیمه شب. ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impose on: بستن ( مالیات و غیره ) ، کردن ( جری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sentenced for life: محکوم به حبس ابد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put on the back burner: چیزی را در اولویت کم قرار دادن به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stomach churning: وحشتناک ترسناک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muscle cream: پماد درد عضله

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

now and again: هر از چند گاه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the boot: کسی را اخراج کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nuts about: عاشق کسی بودن به کسی شدیدا تمایل د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat words: فکر و نگرش خود را نسبت به یک شخص یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a drag: یک مناسبت یا موقعیت آزاردهنده یا کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knockout: شگفت زده کردن متعجب کردن حذف کردن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubber suit: لباس غواصی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it clear: چیزی را به کسی فهماندن کسی را حالی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to leave someone high and dry: دست کسی را در پوست گردو گذاشتن ناا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend someone a hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's feet up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spotty: ناکامل متوسط ( نه خوب نه بد )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emergence: افشا بروز، آشکارسازی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: بی حال ناخوش احوال، مریض احوال

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zoned out: نئشه گیج و منگ

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satnav: راهیابی ماهواره ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a word in edgeways: یک کلمه حرف زدن چیزی گفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a lot of time into something: برای کاری زمان زیادی اختصاص دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear a strip off somebody: به شدت سرزنش یا تنبیه یا توبیخ کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone in high regard: احترام فراوان برای کسی قایل شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for it: مطمئنا با مشکل یا مجازات مواجه شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart is in: علاقه مندبودن یا مشتاق بودن در مورد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: چیزی را جدی گرفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump on: بدرفتاری کردن کاری رو گردن کسی اند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to place: شرط بستن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead foot: عشق سرعت کسی که تمایل زیادی به ران ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold one's breath: بیخود دل خوش کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

near death: یک پاش لب گوره

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good as gold: مثل طلا اصل معتبر، خالص

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle a problem: غلبه کردن بر یک مشکل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a fuck: اهمیت داشتن اهمیت دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quickie: به سرعت مشروبات الکلی خوردن صورت خ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur of the moment decision: تصمیم آنی تصمیم ناگهانی و بی تفکر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you must be joking: حتما با من شوخی داری من را دست اند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ghost story: داستان ترسناک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line: حد سودآوری خط سود

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's shoes on: عدم تعهد به هر رابطه ای ترجیحاً بد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

express checkout: باجه پرداخت برای کسانی که خرید کمتر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plastic utensil: ظروف پلاستیکی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp down: ( آتش منقل یا بخاری را ) با خاکستر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways department: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone responsible for: کسی را مسئول چیزی دانستن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave your hair alone: دست به چیزی نزن خرابکاری نکن وضعی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last thing on someone's mind: اصلا به چیزی فکر نکردن چیزی را در ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot minutes: این عبارت دوتا معنی داره که برخلاف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observant of: رعایت کننده پیروی کننده از

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonexpert: آدم نابلد غیر متخصص

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blot on the landscape: چیزی که غیرجذاب تلقی می شود که ارزش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false 9: شماره ۹ کاذب ( فوتبال )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw attention to the fact that: تاکید کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edi: European department of intelligence ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways agency: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live hand to mouth: با درآمد بخور و نمیر زندگی کردن�با ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone names: توهین کردن�بد و بیراه گفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on the diet: رژیم گرفتن شروع کردن به کم خوردن و ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a bid for: برای بردن چیزی سخت تلاش کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overexploited: بیش از حد بهره برداری کردن بیش از ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be pleased: راضی بودن خوشحال بودن خوشنود بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overturn the original verdict: حکم اولیه یا اصلی را تغییر دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win the respect of one's: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high up your ass: اصطلاحی است برای تعریف فردی که خیلی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truth to tell: راستشو بخوای . . . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do someone a favor: به کسی لطف کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get kick out of: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a year on: یک سال بعد یک سال گذشت بعد از یک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roared with laughing: خنده با صدای بلند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an enquiry: تحقیق کردن بازرسی کردن بررسی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

listen spellbound: گوش کردن به کسی یا چیزی با توجه زیا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a feather in your cap: عمل یا دستاورد افتخارآمیز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue from: از چیزی نشأت گرفتن از چیزی بیرون آ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get your ass back: سریع برگرد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distant mountain range: رشته کوه ( در ) دوردست

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose appetite: از دست دادن میل به غذا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as quick as a flash: به سرعت برق و باد مثل چشم به هم زد ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

getting on a bit: سن و سالی از کسی گذشتن پیر شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with all the trimmings: داشتن تمام چیزهای اضافی که به طور س ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching: همه جانبه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get held up: معطل شدن دچار تاخیر شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over: Pull up توقف کردن برای مدت کوتاهی ( ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch a cold: با مشکلات مواجه شدن به مشکل برخورد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical condition: بیماری بلند مدت مشکل پزشکی بلند مد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of one's depth: احساس ناتوانی و عدم تسلط بر اوضاع ر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaked document: مدرک فاش شده مدرک درز کرده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chillingly: به طرز ترسناکی به طور هراس آوری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cubbyhole: جعبه یا فضا روی داشبورد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheltered housing: مسکن اجاره ای برای سالمندان یا بیما ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teething problem: مشکلات اولیه و کوتاه مدت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go in advance of: پیش قرار گرفتن جلو بودن مقدم بودن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change of scene: شغل یا مکان جدیدی برای زندگی که تجر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in two minds about: نداشتن توانایی در تصمیم که چه کاری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belle of the ball: زیباترین و باشکوه ترین و جذاب ترین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the belle of the ball: زیباترین و جذاب ترین و باشکوه ترین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big brother is watching you: اعمال و نیات شخص به عنوان وسیله ای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow escape: �فرار پرمخاطره، عبور از تنگنا، قب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hop in: وارد شدن داخل شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work off: انجام دادن نایل شدن غلبه کردن ( بر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outweigh: greater than

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oil and water don't mix: کبوتر با کبوتر باز با باز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garment bag: کاور لباس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

debloat: کاهش دادن کم حجم کردن از شدت باد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know where one's stands: تکلیف خود را فهمیدن از شرایط و مو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the best of a bad bunch: بهترین یا مناسب ترین فرد در گروه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have enough on one's plate: خیلی سر شلوغ بودن خیلی درگیر بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear of: خلاص شدن �راحت شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring in one's step: شور و اشتیاق�انرژی، سرزندگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: حقیقت امر

٢ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏