𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in course of: در فرآیند یا در طول فرآیند

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put the wind up someone: موجب ترس و نگرانی و اضطراب و ناراحت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the wind up: بسیار مضطرب، ناراحت یا ترسیده بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be quick off the mark: سریع عمل کردن/واکنش نشان دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have one's heart goes out to someone: برای کسی دل سوزاندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my heart bleeds for you: دلم برات میسوزه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have one's heart bleeds for someone: برای کسی دل سوزاندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one's heart bleeds for someone: برای کسی دل سوزاندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push something to the back of your mind: تلاش برای فراموش کردن چیزی تلاش بر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my heart go out to someone: برای کسی دل سوزاندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one's heart go out to someone: برای کسی دل سوزاندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put something to the back of your mind: تلاش برای فراموش کردن چیزی تلاش بر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put something to the back of one's mind: تلاش برای فراموش کردن چیزی تلاش بر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stupid ass: یک فرد احمق یا لجباز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go away on business: به سفر کاری رفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sales director: مدیر فروش

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

financial year: سال مالی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break all records: برای تاکید بر اینکه چیزی نسبت به قب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not to live up to the promise of something: نه به خوبی که انتظارشو داشتیم از کس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a bone to pick with somebody: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a bone to pick with somebody: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not to have a red cent: آه در بساط نداشتن بی پول و پله بودن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grim death: مرگ ناخوشایند

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like the clippers: بسیار سریع یا به شدت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not to be best pleased: برای نشان دادن آزردگی یا ناراحتی کس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot believe your eyes: با صحنه تعجب آور و هولناک مواجه شدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't believe your eyes: با صحنه تعجب آور و هولناک مواجه شدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot believe your ears: شنیدن چیزی هولناک و تعجب آور که باو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seeing things: دیدن توهمات بصری یا تصور چیزهایی که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put the wind up: بسیار مضطرب، ناراحت یا ترسیده بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a lead foot: به رانندگی پرسرعت علاقه داشتن عشق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموش کاری داشتن عین ما ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموش کاری داشتن عین ما ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a bone to pick with someone: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your nose out of my ass: سرت تو کار خودت باشه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in neutral: روی دنده خلاص گذاشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drifting off the point: منحرف شدن از موضوع از موضوع بحث خا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to have an ear for music: استعداد موسیقیایی داشتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kinesiologist: حرکت شناس، کینِزیولوژیست، متخصص حرک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

police house: اداره پلیس پاسگاه پلیس کلانتری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

investigate a robbery: سرقت را تحت بررسی قرار دادن به سرق ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoulder strap: رودوشی ( کیف و . . . )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kinght in shining armor: رهایی بخش، ناجی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saf: Single as fuck به شدت تنها حتی تو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

single as fuck: به شدت تنها حتی تو یه رابطه هم نبو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whip cream: خامه همزده ( شیرینی پزی و غیره ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impact on: مصرف یا کاربرد بیش از حد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reward saver account: یک حساب پس انداز که در صورت داشتن ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus saver account: یک حساب پس انداز که در صورت داشتن ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave somebody to the tender mercies of somebody: سپردن کسی یا چیزی جهت مراقبت یا رسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave someone to the tender mercies of somebody: سپردن کسی یا چیزی جهت مراقبت یا رسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trimmings: آذین لوازم تزئینی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

police certificate: مدرک عدم سوءپیشینه مدرک عدم سوءساب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clearup: مشخص واضح روشن عالی تمیزکاری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening noise: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drown one's sorrows: با مست کردن مشکلات خود را فراموش کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

braxton hicks contractions: � درد و انقباض رحم در دوران بارداری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off one's ass: دست به کار شدن �کون خود را تکان داد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top up card: کارت شارژ اعتباری موبایل

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

top up voucher: ( prepaid token or card for mobile ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prepaid token: ارتی اعتباری که مربوط به تلفن ‏همرا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

priority handling: حمل و نقل اولویت دار یا پست اولویت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

customs declaration: اظهارنامه گمرکی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

customs declaration: یک سند رسمی که فهرست و جزئیات کالاه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

customs label: فرمی برای گمرک در مورد ماهیت، ارزش، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incentive saver account: یک حساب پس انداز که در صورت داشتن ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact that he exists: واقعیت از وجود آن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter is: واقعیت موجود در یک شرایط خاص به خص ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stem from the fact that: دلیل چیزی بودن به موجب. . . . . ن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stem ginger: سس زنجبیل

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: واقعیت موجود در یک شرایط خاص به خص ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slight technical hitch: مشکل فنی جزئی وقتی واسه یک ایراد یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstances beyond our control: شرایط همه تحت تسلط ما نیست بهانه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit someone best: برای کسی خوب یا بهترین بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slope away: جیم شدن ، یواشکی از جایی خارج شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i spoke too soon: زود قضاوت کردن گفتن چیزی قبل از ای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turned a deaf ear: بی توجهی کردن نادیده گرفتن محل نذ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turned a deaf ear: به صورت عمدی توجه نکردن یا نادیده گ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoveling the snow: برف پارو کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry assed: بی ارزش �بی کیفیت ترحم انگیز �رقت ا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hedge in: مانع ساختن، جلوگیری کردن، دیوار پدا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root to: میخکوب کردن ( از ترس و . . . ) مبهو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the love of pete: محض رضای خدا! �ای بابا! برای بیان ت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manhead: حالت انسان بودن؛ طبیعت انسان؛ بشریت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

registration: اسم نویسی ثبت ثبت نام نام نویسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

runner bean: لوبیا سبز، انواع لوبیا سبز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pole bean: لوبیا سبز، انواع لوبیا سبز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain somebody's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earn somebody's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ج ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a stick up your ass: خشک و سخت گیر بودن� نچسب بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handle grip: دسته فرمان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck the dog: گند زدن� دسته گل به آب دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affair of the heart: مسائل مربوط به عشق و عاشقی و جریانه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maycation: تعطیلات در ماه می را به اصطلاح mayc ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugar balls: حرف محبت آمیز خطاب به شوهر اصلاح ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatically: به صورت دردناکی وحشتناکی تکان دهن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring mix: سالادی از مخلوط سبزیجات ، گیاهان و ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in good form: عملکرد خوبی داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on good form: عملکرد خوبی داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on form: رو فرم بودن ( ورزشکار ) عملکرد خوبی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in great form: عملکرد خوبی داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verge to: تمایل داشتن به، گرایش داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verge toward: تمایل داشتن به، گرایش داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick up a fuss: عصبانی شدن و شاکی شدن در مورد چیزی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get up somebody's nose: کسی را خیلی اذیت کردن، کسی را خیلی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do the weeding: کندن علف های هرزه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep somebody informed: continue to give somebody informati ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head in the right direction: making good progress

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the reserve: ( ارتش ) نیروهای اضافه ای که کارهای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leak something to somebody: دادن اطلاعات محرمانه به خبرنگاران و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go from strength to strength: پله های ترقی را طی کردن بیشتر و بی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nursing mother: دایه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a bumpy ride: تغییرات ناگهانی زیاد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

student government: شورا دانش آموزی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ride away: رفتن دور شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pose a threat: تهدید ایجاد کردن خطر ایجاد کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sick and tired of: سیر شده زده شده بی حال و بی حوصله ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal for: یک درخواست فوری یا صادقانه از مردم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have one's way: رسیدن یا داشتن چیزی که میخوای کاره ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tight corner: در وضعیت دشوار

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly fire: آتش خودی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bargain hunting: جستجو چیزی در یک جایی که قیمت خوب و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

may as well: چاره ای جز . . . نداشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peacemaker: حل کننده مشاجره و دعوا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bent: استعداد طبیعی یا مهارت در چیزی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tide turned: ورق برگشت اوضاع تغییر کرد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think of something: چیزی را به خاطر آوردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bear a striking resemblance to: کاملا شبیه به ( کسی یا چیزی ) بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrapping: شکل گرفتن ( حول چیزی ) شکل گرفتن ی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

getting on: پیر شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seek refuge: پیدا کردن سرپناه یا محافظت در برابر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in poor taste: توهین امیز و زننده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn one's hand to: انجام دادن کاری به خوبی علی رغم ندا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haven't the faintest idea: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boast about: باغرورصحبت کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in: رسیدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bachelor of science: لیسانس علوم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make generalizations: نتیجه گیری کلی کردن راجع به

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do for: be enough or be acceptable in a par ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charts: لیست محبوب ترین آهنگ ها و برنامه ها ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

please people: افراد خواستنی افراد دوست داشتنی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in this way: به این خاطر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sway: به اهتزاز در آمدن حرکت کردن به این ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

farther: به سمت

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your feet on the ground: remain sensible and realistic about ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

potential customer: شخصی که پتانسیل علاقه مند شدن به خد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

winding footpath: راه پیاده رو پرپیچ و خم مسیر مارپی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's been a while: وقتی چیزی برای مدت طولانی اتفاق نیف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

big day: روز به یاد ماندنی روز سرنوشت ساز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

massive hit: ترانه بسیار موفق و محبوب ترانه بسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wired: نشئه تحت تأثیر مواد مخدر هیجان زده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear name: رفع اتهام اسم خود را مبرا کردن تبر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear someone's name: رفع اتهام اسم خود را مبرا کردن تبر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear someones name: رفع اتهام اسم خود را مبرا کردن تبر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear one's name: رفع اتهام اسم خود را مبرا کردن تبر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extended warranty: گارانتی که بیشتر از دوره نرمال باقی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

costume play: لباس شخصیت های خیالی رو پوشیدن با ف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aht aht: خندیدن با حالت عصبانی نه گفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

framing crew: کارگر چارچوب بندی و پیکربندی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chill with somebody: وقت گذراندن مخصوصا در حال آرامش خا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheese off: خسته حوصله سر رفته، عصبانی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sponge on: به خرج دیگری زندگی کردن از سخاوت ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spongebag: کیف لوازم آرایشی و بهداشتی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sponge pudding: پودینگ اسفنجی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

an item: داشتن رابطه جنسی یا رومانتیک

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

debit voucher: سند پشتیبانی است که نشان می دهد معا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

receipt voucher: رسیدی که نشان می دهد پرداخت دریافت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credit voucher: رسیدی که نشان می دهد پرداخت دریافت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bargain: خرید ارزان چیزی برای حراج با قیمت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to bargain: مذاکراه و چانه زنی قبل از خرید

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out into the open: آشکار کردن �علنی کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give somebody what for: به شدت تنبیه یا سرزنش یا توبیخ کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the law into your hands: اقدام خارج از محدوده قانون برای دست ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chill with: وقت گذراندن مخصوصا در حال آرامش خا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chill with someone: وقت گذراندن مخصوصا در حال آرامش خا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

im dying for something: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out the best in someone: وجب شکوفایی، تشویق یا تقویت بهترین ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring one's ass to an anchor: تمرگیدن�آرام گرفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undermine someone's belief: عقیده کسی را سست کردن �باور کسی را ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weaken someone's belief: عقیده کسی را سست کردن �باور کسی را ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one's own boss: برای خود کار کردن �آقای خود بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly take over: خریده شدن یک شرکت توسط شرکت دیگر یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hostile take over: خریده شدن یک شرکت توسط شرکت دیگر یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

making tracks: به سرعت جایی را ترک کردن برای رفتن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rattle one's cage: عصبانی کردن یا ناراحت کردن کسی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rattle your cage: عصبانی کردن یا ناراحت کردن کسی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's pants on: صبور بودن صبر کردن صبر داشتن

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consist with: جور بودن با، توافق داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlist in: شرکت کردن در

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trident: موشک Trident یک موشک بالستیک است که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trident missile: موشک Trident یک موشک بالستیک است که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest on one's shoulders: به کسی وابسته بودن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look to your laurels: به دستاوردها و پیروزی های قبلی خود ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look to one's laurels: به دستاوردها و پیروزی های قبلی خود ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minister to one's needs: کمک کردن به نیازهای کسی

١ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏