𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mantelet: ترس ( نوعی جنگ افزار ) A mantlet ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mantlet: حفاظ، جان پناه، رداء یا عبای کوتاه، ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a slip: اشتباه کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a shout: چیزی را به کسی گفتن تمام کردن یا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a remark on: نظر دادن اظهار نظر کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a remark about: نظر دادن اظهار نظر کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chirk up: شاد شدن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

morning wood: نعوض صبحگاهی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jointly owned: مشاع دارای مالکیت مشترک

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dicking around with someone: با چیزی ور رفتن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

medal stand: سکو مدال

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scumwad: کثافت

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put it well: به نکته ای اشاره کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cunning as a fox: بسیار مکار

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

7 seats: شاسی بلند تمام ظرفیت مینی ون هر م ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's shoulders: روی دوش کسی بودن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon one's head: تقصیر خود بودن بر سر کسی خالی شدن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

braxton hicks contractions: � درد و انقباض رحم در دوران بارداری ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good value for money: به پولش می ارزد

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck on: بیا اینجا بیا پیش من احسنت !، در ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cancelling: لغو فسخ

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

valid point: نکته ای یا مطلبی که اکثر مردم آن را ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wee wee: جیش ادرار جیش کردن ادرار کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

limbo stick: یک وسیله برای تمرین انعطاف پذیری ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fan the fire: آتیش بیار معرکه بودن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's head around: موفق به درک کردن چیزی مخصوصا چیزی س ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening noise: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drown one's sorrows: با مست کردن مشکلات خود را فراموش کر ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem ginger: سس زنجبیل

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstances beyond our control: شرایط همه تحت تسلط ما نیست بهانه ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turned a deaf ear: بی توجهی کردن نادیده گرفتن محل نذ ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i spoke too soon: زود قضاوت کردن گفتن چیزی قبل از ای ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suit someone best: برای کسی خوب یا بهترین بودن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turned a deaf ear: به صورت عمدی توجه نکردن یا نادیده گ ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter is: واقعیت موجود در یک شرایط خاص به خص ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening sound: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact that he exists: واقعیت از وجود آن

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot believe your eyes: با صحنه تعجب آور و هولناک مواجه شدن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to have a red cent: آه در بساط نداشتن بی پول و پله بودن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

like the clippers: بسیار سریع یا به شدت

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can't believe your eyes: با صحنه تعجب آور و هولناک مواجه شدن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot believe your ears: شنیدن چیزی هولناک و تعجب آور که باو ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seeing things: دیدن توهمات بصری یا تصور چیزهایی که ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the wind up: بسیار مضطرب، ناراحت یا ترسیده بودن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clearup: مشخص واضح روشن عالی تمیزکاری

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the wind up someone: موجب ترس و نگرانی و اضطراب و ناراحت ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs declaration: یک سند رسمی که فهرست و جزئیات کالاه ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs declaration: اظهارنامه گمرکی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs label: فرمی برای گمرک در مورد ماهیت، ارزش، ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strengthen someone's belief: عقیده کسی را قوی کردن عقیده کسی را ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reinforce someone's belief: عقیده کسی را قوی کردن عقیده کسی را ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off ones ass: دست به کار شدن �کون خود را تکان داد ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have an ear for: در زمینه چیزی استعداد داشتن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a blowout: پنچر شدن لاستیک پنچر کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have an accident: تصادف کردن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a lead foot: به رانندگی پرسرعت علاقه داشتن عشق ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموش کاری داشتن عین ما ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have an ear for music: استعداد موسیقیایی داشتن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموش کاری داشتن عین ما ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a bone to pick with someone: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a bone to pick with somebody: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a bone to pick with somebody: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grim death: مرگ ناخوشایند

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to be best pleased: برای نشان دادن آزردگی یا ناراحتی کس ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deadass: کاملا به شدت به کلی به طور جدی ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wise ass: آدم عقل کل ( تداعی منفی )

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get paid: نتیجه اعمال خود را دیدن چه خوب چه ب ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bite your fingernails: خوردن ناخن هنگامی که استرس داریم یا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parkway: ایستگاه قطار باغ راه مسیری که در د ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

court reporter: کسی که کلماتی را که همه در طول دادگ ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nub: محاوره ای clitoris کلیتوریس

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a sign of the times: چیزی که بیانگر وضعیت مشهود در زمان ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fly in the ointment: ایراد اشکال یک چیز یا شخصی که موق ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sledding dish: سورتمه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

locked in battle: به مدت طولانی با هم کشمکش داشتن در ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rub someone's nose in it: گفتن یا انجام کارهایی که باعث می شو ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's knickers in a twist: ناراحت شدن از چیزی که خیلی مهم نیست ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep issue drawn: مشکلات را از دید پنهان نگه داشتن پو ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep my issue drawn: مشکلاتم را از دید پنهان نگه دارم پو ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distant future: آینده ای دور

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put a stop to something: پایان بخشیدن به چیزی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bust up: ترکیدن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten egg: شخص مشکل ساز

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one's mind goes blank: ( ناگهان ) چیزی به ذهن آدم نرسیدن ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dust mop: تی خشک کن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how's that: تو چی میگی ؟؟؟ نظرت چیه ؟؟؟

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch a glimpse off: به طور کوتاه دیدن نه به صورت واضح ی ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knight in shining armor: رهایی بخش، ناجی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mrsa: واژه MRSA یا استافیلوکوک اورئوس مقا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

safety boots: کفش ایمنی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hutch: گنجه چینی آلات قفسه کوچک لانه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the beat: ( افسر پلیس ) در محل گشت زنی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creutzfeldt jakob disease: جنون گاوی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

airbrush: به عنوان اصطلاح چیزی را بهتر از وا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monkey's uncle: شگفت انگیز بودن حیرت آور بودن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dog whistle: ( پیام مخفی ) پیام سرّی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

real character: شخصیت جالبی داشتن آدم عجیبی بودن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull ones weight: سهم خود را انجام دادن مثل بقیه کار ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

airbrush: قلم بادی �ایربراش با قلم بادی عکس ر ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get your head around: موفق به درک کردن چیزی مخصوصا چیزی س ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miss a beat: Hesitate and show surprise and shoc ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear asunder: از هم جدا شدن تکه تکه شدن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come under the hammer: به حراج و مزایده گذاشتن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

couch surfer: اقامت رایگان در منزل کسی [هنگام سفر ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blanch at: سفیدشدن از ترس و اضطراب رنگ پریده ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trashed: کاملا داغون کردن به باد انتقاد گرف ...

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patternless: ساده بدون الگو و طرح

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outshout: فریاد زدن to surpass ( someone ) in ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slickery: چرم براق و صاف

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap shoe: کفش های گل میخ دار جهت رقص ضربه ای

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no big jolts to your system: به آرامی و با احتیاط

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ease into: به آرامی وارد جایی شدن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ease out: به آرامی از جایی خارج شدن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blanch at: سفیدشدن از ترس و اضطراب رنگ پریده ...

٤ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ease out: به آرامی از جایی خارج شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lit the fire under me: عصبانیم کرد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light the fire under me: عصبانیم کرد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss a beat: Hesitate and show surprise and shoc ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patternless: ساده بدون الگو و طرح

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tap shoe: کفش های گل میخ دار جهت رقص ضربه ای

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slickery: چرم براق و صاف

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outshout: فریاد زدن to surpass ( someone ) in ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no big jolts to your system: به آرامی و با احتیاط

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ease into: به آرامی وارد جایی شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take the tuck out of me: Take the fight out of me میخواد با ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light the fire under me: عصبانیم کرد

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lit the fire under me: عصبانیم کرد

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patternless: ساده بدون الگو و طرح

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outshout: فریاد زدن to surpass ( someone ) in ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slickery: چرم براق و صاف

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tap shoe: کفش های گل میخ دار جهت رقص ضربه ای

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no big jolts to your system: به آرامی و با احتیاط

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gore tex: برند تولید پارچه و لباس

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rotavirus: روتاویروس یک ویروس بسیار مسری است ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

last up to: عمر کردن دوام آوردن ادامه داشتن طول ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cold as stone: شخص بی عاطفه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lack of consideration: عدم توجه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crooked as a dog's hind leg: غیر قابل اعتماد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

phony as a three dollar bill: ( جعلی، غلط ) تقلبی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have strike gold: ( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

magnetic wave: موج مغناطیسی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead up the garden path: کسی را فریب دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drain down: احساسات یا انرژی یا منابع را تهی کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set one's heart on something: علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set sights on: عزم خود را جزم کردن مصمم شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

race away: به سرعت رفتن به سرعت دور شدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn full circle: سر خانه اول برگشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have struck gold: ( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prance around: با تکبر و غرور راه رفتن و پرسه زدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the land of the living: زنده و سرحال

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in cahoots: ( در تبانی ) همدست

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set ones heart on something: علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proof of identification: مدرک شناسایی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drivers seat: In charge or in control of a situat ...

١ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏