پیشنهادهای حمید خدابخشی (١٥٤)
متهم به قاضی : آن موقعها شعر نو سوکسه ای نداشت قربان اگر می گفتم مردم فحش می دادند . ( آسمون ریسمون _ ایرج پزشکزاد )
نجیب خانه : روسپی خانه ، فاحشه خانه. در ماههای اخیر که تب طلا همه را فرا گرفته بود ؛ کشتی ها مثل مور و ملخ به والپارسو می آمدند و می رفتند و نجیب خا ...
دستوری : فاحشه . روسپی ، بدکاره . دسته ای از زنان دستوری هم آن دورتر به انتظار مشتری خود را باد می دادند. ( دختر بخت ، ایزابل آلنده ، ترجمۀ اسدالل ...
دو مثلث که مانند دو شاخ از دو طرف دامن جامه بر آورند ، شاخ جامه و قبا. به تیریج قبای کسی بر خوردن : بصورت استهزاء : کمترین بی حرمتی شدن به کسی که ح ...
ابتِنبود : هفتواد، آخرین فرمانروای اشکانی کرمان بوده است. طبری از وی با عنوان ابتنبود یاد نموده و می گوید که مردم او را تعظیم و پرستش می کرده اند. ( ...
افضل کرمانی درباره برج و باروی قلعه دختر کرمان می نویسد : شهرستانی چون صرحِ مُمرّد و سوری - دو فصیل - چون سدّ سکندر ، پیرامُن او خندقی
پانصد باشیان و دو سه نفر از مین باشیان و سی چهل نفر از یوزباشیان را گرفته به درگاه جهان آرا حاضر گردانیدند و به قتل آن نامداران بدون پرسش، فرمان داد ...
به شیوه منشیان ، به سبک و سیاق منشیان ، ادیبانه، دبیرانه، پرتکلف، متکلفانه . و منشی و مترسل به کسی گویند که بتواندخوب نامه بنویسد و مطلب رابپروراند ...
عرق مسکاو : که همان عرق مسکو باشد و ودکای معروف آن . در متون قدیمی مثل صفویه و افشاریه به نوشیدنی الکلی شهر مسکو ، عرق مسکاو میگفتند. ودکا: یک نوشید ...
به روایتی، نادرشاه افشار به توصیه بعضی اطباء گاه گاه جوشاندۀ مخصوصی میخورده است که ماده اصلی آن �چوب چینی� یا �جین سینگ� بوده و چون تقریباً زیاد و به ...
کباب حسنی : تکه ای گوشت را برشاخۀ نازک انار ( به جای سیخ ) می زدند و کباب میکردند . سخت خوشمزه میشد . در واقع از شاخ انار چاشنی میگرفت. این را در کر ...
شتر بر ناودان یا شتر بر نردبان ؛ اصطلاحی ست که نشان از هویدا ، آشکار ، رسوا بودن موضوعی خاص را میدهد . منظور از این ضرب المثل رسوایی و فضاحت است. . ...
رغم انفِم گیردم او هر دو گوش کاى مُدَمّغ چونش می پوشی بپوش ( مثنوی معنوی ) . ( وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمً ...
عیسی بن مریم علیه السّلام را به خواب دیدم با آن مرقعهٔ صوف و از هر رقعه ای نوری می درفشید. ( کشف المحجوب هجویری )
پس مراد پوشیدن مرَقّعه مر این طایفه ( صوفیه ) را تخفیفِ مئونتِ دنیا باشد و صدقِ فقر به خداوند . ( کشف المحجوب هجویری )
نَقلان کردن : نقل کردن ، از جایی به جایی دیگر شدن : چون کراهت رفت آن خود مرگ نیست صورت مرگ است و نقلان کردنی ست. ( مولوی )
هرکه به ظاهر بسنده کار باشد هرگز به تحقیق نرسد. ( کشف المحجوب هجویری )
جای سرگین انداختن. ( اقرب الموارد ) . و جای نجاست انداختن. این اسم ظرف است مأخوذ از زِبل که به معنی سرگین است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . . جای ...
نوربائی یک رقم جواهر رونما توقع میکند و مبلغی معتدبه به خانه اش میفرستند. ( خاتون هفت قلعه ـ محمد ابراهیم باستانی پاریزی )
مستصوِف آن است که : از برای مَنال و جاه و حظّ دنیا خود را مانند ایشان ( صوفیه ) کرده باشد و از این هر دو ( حق و حقیقت ) و از هیچ معنی خبر ندارد؛ تا ح ...
متصوّف آن است که به مجاهدت ، این درجه ( فانی بودن از خود و باقی بودن به حق . و دریافت حقیقت ) را می طلبد و اندر طلب ، خود را بر معاملت ایشان درست همی ...
عوام بدیشان تقلید کردند و طلب صفای باطن از دل بمحاویده ، و مذهب سلف و صحابه را بر تاق نهاده ( کشف المحجوب )
صوفی را از آن جهت صوفی خوانند که جامۀ صوف دارد . ( کشف المحجوب هجویری ) جامۀ صوف : جامۀ پشمی
نوعی خرمن کوب قدیمی . گرجین دو استوانه ایست دانه دار در گردونه ای بسته . وسیله ای است در کشاورزی که در قدیم بر خر و گاو می بستند و آن را بر روی غلا ...
جکّـو ( جَک کو ) : حشراتی که بدون بال اند ومی پرند . مثل ملخ . شاعری نیز بود خونوئی. که وی را حسین جکّو میگفتند . او را حسین جکّو بدین دلیل گفته اند ...
پوره ملخ. [ رِ م َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پور ملخ. تخم ملخ. دانه های چندی از ده تا بیست و پنج در کوزه مانندی کوچک به اندازه نصف انگشت کوچک د ...
کندن گیاهان زائد از زمین کشاورزی . کشت را پهتار و وجین کنند .
در قدیم که کشاورزی با خیش و بوسیلۀ گاو انجام میشد ، پس از شخم زدن زمین بوسیلۀ خیش و کشیدن خیش توسط گاوها ، دانه پاشیدن انجام میگرفت . که شامل گندم و ...
دشت و کوه و دریایی که خدا آن را بدان آفریده که طیر و وحش و آدمی در ظلال طلال آن بچمند و بچرند و بیاسایند و آزاد باشند. ( خاتون هفت قلعه ـ محمد ابر ...
موج می زد در دلش عفوِ گنه که ز هر دل تا دل آمد روزنه که ز دل تا دل یقین روزن بوَد نه جدا و دور چون دو تن بوَد ( مولانا )
نهیٰ : ( نُ ها ) خردها. رجوع به نُهْیَة شود. || عقل را نهی گویند چون بازدارد آدمی را از هر زشتی و خلاف خردی. ( از اقرب الموارد ) . خرد. عقل. ( از متن ...
نمد افکندن ؛ اقامت کردن. قرار یافتن. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از سربار کسی شدن و قصد رفع زحمت نداشتن. در جائی فرودآمدن و به فکر رفتن نبودن. - ...
عیب جو و طعنه زن . خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعّانه ای ( مثنوی معنوی )
درباره خیش و خیشخانه ، ظاهراً می توان گفت منازلی را که برای مناهی و ملاهی ترتیب می داده اند خیشخانه می گفته اند. تقریباً نمونه همان اماکنی که امروز ب ...
دخترِ امیر کیخسرو اینجو . و نوۀ محمودشاه اینجو. که بسیار زیبا و فتّان بود . پس از اینکه امیر کیخسرو در حبس برادرش شیخ ابواسحاق اینجو وفات کرد و شیخ ا ...
مورخ یا جامعه شناس بر اساس عللی که در یک جامعه شناخته است ، پیش بینی حوادث و معالیلی را به صورت بِتّی و جَزمی میکند . ( خاتون هفت قلعه - محمد ابرا ...
شاه شجاع در عین شباب و غضارتِ جوانی فارس را مرکز کار خود قرار داد. ( خاتون هفت قلعه ـ محمد ابراهیم باستانی پاریزی )
( درة العقد ) . [ دُر رَت ُ ال عِقد ] : مروارید گردنبند . ارزشمندترین مهرۀ ریسمانِ گردنبند که معمولا از مروارید و لعل و یاقوت و زمرد و دُر و گهرهای ...
هفته گذشته با کمال شوق اتوبیوگرافی بانو روحبخش ، هنرمند گران مایه را در مجلۀ اطلاعات هفتگی خواندیم. ( آسمون ریسمون ـ ایرج پزشکزاد )
نمود همواره از بود خبر می دهد . و فنومن از نومن حکایت می کند . . من و جز من ( غلامحسین ابراهیمی دینانی )
شب و روز جنگ می کنی و طالب تهذیبِ اخلاق زن می باشی ؟ و نجاست زن را به خود پاک می کنی؟ خود را در او پاک کنی بهتر است که او را در خود پاک کنی. خود را ب ...
ژغاژغ. [ ژَ ژَ ] ( اِ صوت ) آوازی که در هنگام چیزی خوردن و جویدن و خائیدن چیزی از دهان. . . از دندانها بلند میشود . || صدای بهم خوردن دندانها بخاطر س ...
به معنی زیاد کردن شر و فساد اشاره دارد به آیۀ ۴۷ سورۀ توبه ( لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ یَبْغُو ...
خویشتن آویخت بس مرد و سُکــُـست وقت پیچاپیچ دستاویز جُست ( مثنوی معنوی )
طبق باور آیین مزدیسنی وقتی پس از مرگ به حساب مردگان رسیدگی میشود و کفۀ پاداش و مکافات شخصی به یک اندازه باشد یعنی به یک اندازه هم نیکی کرده باشد هم ب ...
مُنج : زنبور مثال مؤمن چون مُنجِ انگبین باشد که جز پاک نخورد و جز پاک بیرون ندهد، مُنج را ، طعامِ طیّب میخوراند و فراغتِ آن عسل میباشد که فیهِ شفاءٌ ...
بُد : آتش گیرانه ، آتیش گیرونه . هر گیاه خشکی که شروع آتش زدن با آن باشد . و جرقه بر آن اِعمال شود . غفلت از تن بود چون تن روح شد بیند او اسرار را ...
برگ ها همرنگ باشد در نظر میوه ها هر یک بوَد نوعی دگر برگ های جسم ها ماننده اند لیک هر جانی به رَیعی زنده اند ( مثنوی معنوی )
خِلابه به کسر خاء به معنی نیرنگ است. این عنوان به مناسبت در باب تجارت به کار رفته است. عنوان یاد شده در حدیثی منسوب به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آ ...
تپیدن و دست و پا زدن در حالت نزع. چار کس بردند تا سوی وثاق ساق می مالید او بر پشتِ ساق ( مثنوی مولانا )