ترجمههای هلن ممبینی (١٠)
١١٠
١ سال پیش
Telling your troubles is swelling your troubles.
٠
بیان کردن مشکلات موجب افزایش آن ها می شود.
١ سال پیش
Trouble is only opportunity in work clothes.
٠
در معنای لغوی: مشکلات فقط فرصت هایی هستن که لباس کار پوشیده ان. اصطلاحی: ( می شه گفت ) مشکلات فرصتی برای رشد و پیشرفت هستن.
١ سال پیش
A trouble shared is a trouble halved.
٠
غمی که با دوست گفته شود، به نیمی کاهش می یابد
١ سال پیش
The letter appeared to contain nothing but gibberish until they discovered it was written in code.
١
به نظر نامه جز حرف های بی معنی و نامفهوم هیچی نداشت تا اینکه فهمیدن به صورت رمزی نوشته شده بود.
١ سال پیش
I was so nervous, I just started talking gibberish.
١
من به حدی عصبانی بودم که دهنم رو باز کردم و چرت و پرت گفتم. ( حرف های نامفهومی زدم ) .
١ سال پیش
You were talking gibberish in your sleep.
٠
توی خواب داشتی حرف های نامفهومی می زدی ( هذیون می گفتی ) .
٢ سال پیش
The plastic pieces snap together to make a replica of a dinosaur.
٤
قطعات پلاستیکی به هم می چسبند تا ماکتی از یک دایناسور بسازند.
٢ سال پیش
I had to make a snap decision about what to do with the money.
٧
باید سریع تصمیم می گرفتم که با پول چه کار کنم.
٢ سال پیش
He looked at the problem only from his angle.
٧
اون فقط از دید خودش به قضیه نگاه کرد.