جلیل جعفری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freaks of nature: 1_ عجایب خلقت 2_ فیلمی در ژانر کمدی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do someone in: To kill, destroy, or cause someone ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perform an act: To represent or perform by action e ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

threw open: To allow people to discuss somethin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw something open: To open something that was closed, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heaver: A workman who heaves freight or bul ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coal heaver: A workman who moves coal/A person w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

platinum hair: Platinum hair is palest blonde, but ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pink velvet: Slang for what pussy looks like. Us ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being a rat: Slang. a scoundrel. Slang. a person ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

is anything up: مشکلی پیش آمده؟ طوری شده؟ اتفاقی اف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gather oneself together: To collect all one's powers in prep ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get table: Capable of being obtained. synonyms ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get it to give it: Whenever someone asks you for somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

setting of concrete: آب دیده شدن

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bouncy hair: Elastic; rebounds readily. “clean b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look someone's best: To look very good . To look as attr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send someone orchids: They have long been considered as s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

went after him: To get information about something ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couldn't beat: If you can't beat something, it's t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zactly: Alternative spelling of "zackly" or ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lowlily: In a lowly manner. عامی، امی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

switchboard operator: In the early days of telephony, com ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heel clicker: نوعی رانندگی با موتور کراس که در آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retail: این معانی عجیب و غریب را از قوطی کد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looking every inch: If you say that someone looks every ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s a matter of luck: You can use it to describe a situat ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take some time off: A break from one's employment or sc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aunty or auntie: They are your mother's sisters, you ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suck teeth: 1. To "Suck Teeth" means to make a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gangland: سازمان های تبهکار، جرایم سازمان یاف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faithful companion: A faithful friend is loyal and stea ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

west end: وست اند لندن ( به انگلیسی: West End ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

litfass columns: Advertising columns were invented b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a while longer: It is a vague statement, but it is ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so like him: You can use this phrase to indicate ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’d be the day: Something you say in order to show ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop in for a chat: To visit one casually or unexpected ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know about: Used to say that one is uncertain a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bumboy: A young gay man, especially a prost ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep someone on a leash: To control someone carefully and on ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone's lot: The quality of someone's life and t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for someone's sake or for the sake of someone: This phrase means "for ( someone's ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone or everybody else: Everyone/everybody else is basicall ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

failing all else: You say if all else fails to sugges ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public occasion: Public occasion means publicly orga ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw a fit or tantrum: To react in a very angry way. با خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enterprising reporter: Enterprise journalism refers to the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but either: The phrase 'but either' is a gramma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damn it good: If something is damn good, damn sur ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so damn good: "so damn good" is correct and can b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lower the standard: تنزل استاندارد، پایین تر از حد انتظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good looking fellow: You can use it to describe a man wh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at an earlier time: At a time in the past, or at a time ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tweed suit: Tweed suit a wool patterned fabric ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black marketeer: دلال بازار سیاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

admission fees: ورودی، حق الورود، ورودیه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no thanks to you: No thanks to somebody/something spo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you tell me: "You tell me" is used when someone ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

police procedural: A mystery story written from the po ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minds meet: A situation when two or more people ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fence somebody: To make someone feel that they cann ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paper filer: کسی که نامه ها و نوشته های اداری را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avenged his death: انتقام خون کسی را گرفتن قصاص کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

his best: کم نگذاشتن تا ته چیزی رفتن از جان م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in someone's care: Being supervised or attended to by ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look ill: مریض بیمار ناخوش احوال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have no time for: Be unable or unwilling to spend tim ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wave someone off: To wave goodbye to someone as they ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baroness: بارونِس ( بارون زن ) بارون یا معاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ragtag: هر کس و ناکسی ننه قمر بی سر و پا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tchah: Expressing distaste or annoyance. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

street interview: Street interviews are one of the fa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to think small: Thinking small is when someone is a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to think big: Be ambitious. جاه طلب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over again: From the beginning for a second or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premises: اداره، محل کار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build up a head of steam: To gradually become more and more a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gentle in life: A gentle person is someone nice, ag ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the love of god: The love of God is the benevolent d ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time of trial: A period of difficulty or hardship ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ultimate justice: عدالت کامل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

write on a wall: To be aware that something bad will ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak through: To discuss ( something ) with someo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learn to live with it: To accept a new but unpleasant situ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

specific cause: دلیل خاص علت پیچیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to face it: Used to say that something is true ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

such a good thing: "such a good thing" is an acceptabl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

petty corruption: Occurs at a smaller scale and takes ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

u bahn: The Berlin U - Bahn is a rapid tran ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every possible way: You can use it when referring to th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go such lengths: To try very hard to achieve somethi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dispose of someone something: To get rid of someone or something ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s all the same to somebody: Used to say that someone does not m ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but at least: Used to emphasize that something is ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soda siphon: اسپری/افشانه آب گازدار ( سودا ) ، ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as somebody once said: It is usually used to preface a quo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

penny farthing: دوچرخه ویلر ( از نوع دوچرخه های های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to become indistinct: Something that is indistinct is unc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be an uncomfortable person: If you are uncomfortable, you are s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uphold a position: 1. to maintain, affirm, or defend a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so they say: Apparently, according to others. ظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

armorial bearing: Heraldry consisting of a design or ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

armorial: زمخت رزمی جنگی نظامی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back towards: adverb. at, to, or towards the rear ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haunting eyes: When someone says “haunted eyes" or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at some time in the past: The phrase "at some time in the pas ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and now: Used when introducing the next acti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black market cigarette: سیگار قاچاقی بازار سیاه سیگار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor little thing: The phrase "poor thing" is often us ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical notes: A medical note documents a patient' ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

befogged: Incapable of clear thought; confuse ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vanload: An amount of people or things that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without charge: بدون دریافت وثیقه بدون ضمانت بدون گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

theater people: اهالی تئاتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frustrating business: We define business frustrations as ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diplomatic rank: Diplomatic rank is a system of prof ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diplomatic post: Involving diplomats or the manageme ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be a bright girl: It means loving and respecting your ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bend with the wind: To be resilient and adaptable to ha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider the consequences: The consequences of something are t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a woman of valor: The word itself, valor, can be defi ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

became a legend: مشهور شدن قهرمان شدن اسطوره شدن بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swamp by someone: If you are swamped by things or peo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time was pressing: If you say that you are pressed for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tallow taper: The first dipped candles were made ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

booth: در رستوران معمولا منظور چنین جایی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

railway network: A railway network is the total of a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quiet up: To become quiet or quieter : to bec ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch into: To put information into a computer ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swing someone or something: To try to hit someone or something. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take best shot: To do something as well as you can. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grind someone's gears: To annoy someone. باعث عصبانیت شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wholesome fear: With the right perspective, our anx ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warrior elite: Elite warriors seek the severest tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pomade: یک ماده چرب، مومی یا بر پایه آب است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perkily: مشتاقانه حریصانه با شور و شوق با چا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charlottenburg palace: بزرگترین کاخ در برلین آلمان است که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one's annoyance: In a way that is annoying to someon ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supply someone with something: To provide somebody/something with ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

half turn: A 180 - degree turn; a direct rever ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as one man: همگی با هم همزمان با یکدیگر همه یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep the eye on something or someone: If you keep an eye on something or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go in something: To discuss, examine, describe, or e ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wouldbes: A person who wishes or pretends to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foniasophobia: فونیاسوفوبیا For some, it's a real ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand for someone: To defend or support a particular i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrong track: You are acting or progressing in a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chaos: اوضاع خرتوخر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

genie bottle: پری چراغ جادو ( در فرهنگ عامیانه غر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plead as an excuse: To say something as an excuse or ex ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give something or somebody away: To make known something that somebo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ex servicemen law: قانون حمایت از نظامیان سابق ( بازنش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

regular meeting: A scheduled meeting held in accorda ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transport center: A place where people await transpor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of caution: In order to be extremely careful to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remind oneself: Urging someone ( or yourself ) to r ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tabagie room: A Tabagie is a room designated for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tabagie feast: A traditional festivity among the A ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high old time: An enjoyable and exciting time. او ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

horsewhip: چوب تعلیمی اسب سواری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron table: An ironing board is a long narrow b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

military surplus: Military surplus are goods, usually ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

door glazed: در شیشه خور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood ancestry: Your bloodline is your heritage or ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breechcloth: لباس کمربندی لباس کمر عورت پوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

significantly: حسابی، درست و درمان، بی تعارف، تمام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no man’s land: زمین بین نیروی خودی و دشمن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buy the farm early: مردن، از دنیا رفتن، درگذشتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bought the farm: کشته شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught a lot of flak: مورد انتقادشدید قرار گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shuffle into: To move ( things, for example ) fro ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

atten shun: Used to bring a marching band or gr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentally: دلسوزانه، همدلانه.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peaked cap: کلاه خدمت سربازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damned if: محال است، امکان ندارد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get publicity: جلب توجه کردن، شهرت پیدا کردن، مشهو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

common fellow: A member of a group having common c ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beating up: ضرب و شتم، کتک کاری.

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترجمه جمله: مکبث حرف جادوگر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be left to one's own devices: کسی را به امان خدا رها کردن. متردا ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترجمه پیشنهادی: اون لبخند برای من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the very man: "The very man" is a strange little ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shamefaced: شرم زده، شرم آگین، خجالت زده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry on with someone: To have an often immoral sexual rel ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bit of the other: Idiomatic expression for sexual int ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sexual magnetism: کشش جنسی مترداف با: Sexual attracti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in the bin: توی کف رابطه جنسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something past someone: بعید نبودن، دور از انتظار نبودن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

written record: سند مکتوب، گزارش، شرح ماوقع.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incident book: دفتر ثبت وقایع روزانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artificial resuscitation: احیای مصنوعی ( مجموعه کارهایی از کم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still around: همچنان حضور داشتن همچنان سر کار بو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything at all: ( Ask me ) anything at all!: ( Ask ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go quietly: If someone does not go quietly, the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shovel shit: A person that you send to do all of ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoiled cow: A common phrase is to refer to a ch ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit shovel city: شهر هرت

١ سال پیش

مدال‌های جلیل جعفری