جلیل جعفری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speed rack: طبقه یا رف مشروبات، چهارچرخ حمل نان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unadventurous: کسالت بار، خسته کننده، ملال آور.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commercial kitchen: آشپزخانه صنعتی و تجاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk in refrigerator: یخچال سردخانه ای یخچال سردخانه ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wine steward: شرابدار، ساقی،

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sommelier: هم معنا با: wine steward شرابدار، س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a lot off of mind: خیال کسی را راحت کردن، کسی را از نگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house wine: ارزان ترین شراب در فهرست شراب رستور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wallowing time: to spend time experiencing or enjoy ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s a thought: Spoken used to say that someone has ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strong back: با دست پر برگشتن، قدرتمند ظاهر شدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steel spine: تسلیم ناپذیر، با اعتماد به نفس، خست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rock ribbed: متعصب، سرسخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wine bar: ساقی گری، شراب داری، شغل و عمل ساقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bubbly hair: موی بافته یا گیس شده به شکل حباب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

killer blue eyes: چشم های آبی مَکُش مَرگِ ما

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piss about: بازی درآوردن، سیاه کردن کسی، بازی د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oldest profession: تن فروشی، روسپی گری، فاحشه گری. هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shape of a wreath: تاج گل، حلقه گل.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone talked: کسی حرف زده، کسی زبان باز کرده، کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

figuring the odds: از احتمال رو به شانس آوردن، به بخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guardsman: در گذشته و به طور مشخص در دوره قاجا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nouveaux: تازه تاسیس، جدید، نو، تازه به دوران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clamoring for attention: با داد و فریادو عصبانیت چیزی خواستن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uprush: موج یا جریان ناگهانی رو به رشد، حس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send someone mad: موجب آزار و عصبانیت کسی شدن to anno ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thought it out: If you think something out, you con ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weight percent: موضوعی را سبک و سنگین کردن، متناسب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not making sense: غیر منطقی، بی معنی و غیر منطقی این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make rank: Ability to make decisions and take ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any moment now: وقوع اتفاقی در احتمال خیلی نزدیک، چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheka: چِکا یا کمیسیون بایستار سرنام کمیسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

then and only then: You can use it when you are referri ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proper woman: کامله زن، زن کامل ( از نظر رفتار و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

national dress: لباس ملی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirndl: دیرندل یا دریندل: نام لباس سنتی زنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my son: جوان، پسر. توسط یک فرد مسن به عنوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick over the traces: British English old - fashioned to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be on account of someone: به خاطر کسی، به خاطر خشنودی کسی.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wifely: وظیفه همسری، وظیفه شوهرداری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bocksbeutel: واژه آلمانی قابل شمارش و مذکر ( با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home region: ولایت، زادگاه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wouldn’t have it: مترادف با: have none of; not or wo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thorough man: Someone who is thorough is always v ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thorough person: آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

here he is: Someone or something has arrived he ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overwrought state: صفت: به سیم آخر زد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ersatz coffee: قهوه مصنوعی: نوعی قهوه جایگزین که ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

penetrating questions: سئوال های زیرکانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bigness: بزرگی از نظر اندازه، رتبه و مقدار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trace the trail: ردپا، رد و نشان.

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های جلیل جعفری