ترجمه‌های پارسا میریوسفی (٢٦)

بازدید
١٠٠
تاریخ
٣ سال پیش
متن
The sound of applause filled the theater.
دیدگاه
٣

صدای کف زدن و تشویق سالن تئاتر را پر کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Why do you always bash the movies I like?
دیدگاه
٧

چرا همیشه فیلم هایی را که من دوست دارم را خراب میکنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The crane lifted the container off the ship.
دیدگاه
٩

جرثقیل جعبه را از کشتی برداشت ( بیرون آورد )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Can you get me a water container?
دیدگاه
٨

آیا میتوانید یک ظرف آب به من بدید؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I got a D in history last semester.
دیدگاه
٣

من یک نمره D در درس تاریخ ترم پیش گرفتم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The new king's rule was just.
دیدگاه

قانون جدید پادشاه "فقط" بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Don’t throw away the apple because of the core.
دیدگاه
٠

سیب را دور نریزید به دلیل داشتن هسته

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He threw away his one chance at a better life.
دیدگاه

او تنها شانسش را برای زندگی بهتر از خود دور کرده بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He threw away my favorite sweater.
دیدگاه
٣

او سویشرت مورد علاقه من را دور انداخت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The people had only five peaceful years before war broke out again.
دیدگاه
٥

مردم فقط پنج سال صلح آمیز ( آرام، ملایم ) داشتند قبل از اینکه جنگ دوباره آغاز شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's afraid to go in the water.
دیدگاه
٤

او از رفتن به درون آب میترسد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Many people are afraid of snakes.
دیدگاه
٢

عده زیادی از مردم از مارها می ترسند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Luckily, the plan worked.
دیدگاه
١

خوشبختانه این ایده و طرح کار کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The store will reopen after lunch.
دیدگاه
٥

فروشگاه بعد از ناهار دوباره باز خواهد شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The man had paws as big as those of a bear.
دیدگاه

این مرد چنگال های بزرگی مثل آن خرس داشت .

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He frequently donates large sums to charity.
دیدگاه
٣

او به طور مکرر مبلغ زیادی به خیریه اهدا می کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The butler opened the door and asked the guests to enter.
دیدگاه
٢

پیشخدمت در را باز کرد و از مهمانان خواست که وارد شوند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The boy was scared that his father would be angry and punish him.
دیدگاه
٣

پسر بچه می ترسید که پدرش عصبانی شود و او را تنبیه کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He ran the race at a terrific pace.
دیدگاه
١٠

او با سرعت فوق العاده مسابقه را آغاز کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Your opinion matters to me, so please tell me what you think.
دیدگاه

نظرت برای من مهم است پس لطفا به من بگو که چه فکر می کنی.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It doesn't matter to me where I sit.
دیدگاه
٨

برای من مهم نیست که کجا می نشینم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Cheer up! It's not that bad!
دیدگاه
١

شاد و خوشحال باش اوتقدر ها هم بد نیست

تاریخ
٣ سال پیش
متن
If you don't exercise, your fitness will decline.
دیدگاه
٩

اگر ورزش نکنید تناسب اندام تان کاهش خواهد یافت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I gave them several restaurant suggestions, but I don't know where they went in the end.
دیدگاه
٣

من چند رستوران به انها پیشنهاد و توصیه کردم ولی در آخر نمی دانم کجا رفتند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
At first she lied, but then she decided to tell the truth.
دیدگاه
٣

او در ابتدا دروغ گفت ولی سپس تصمیم گرفت که حقیقت را بگوید

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She has the stuff to succeed.
دیدگاه
٥

او ابزار و چیز های لازم برای موفقیت را دارد