امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تکان دادن سر بعلامت توافق: bob your head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاه شدن از: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be blackened: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become black: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be blacked: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیره گردیدن: sth go black with sth Just like t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خندیدن به: have a laugh about/at/over somethin ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوراخ گلوله: bullet holes ( =made by bullets )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای گلوله: bullet holes ( =made by bullets )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاتوق عرقخوری: watering hole

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خفه خون بگیر: Shut your ( cake/pie ) hole! = shut ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخفیانه: on the sly informal secretly, espe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به اب و اتش زدن: go through fire ( and water ) ( for ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لازم نیست: no need for

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محدودیت ها: the shackles of something the limi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهارچوب های: the shackles of something the limi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قید و بندهای: the shackles of something the limi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحدیدات: the shackles of something the limi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طراح تولید: production designer

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

masada: Masada ماسادا ( به انگلیسی: Masada ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه کاری کن: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میگم که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد می کنم که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد من اینه که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد من این هست که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیشنهاد من این است که: I/I'll tell you what = A phrase ind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت نگرفتن: take it easy on

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر یا زود: sooner or later

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زود یا دیر: sooner or later

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lee–enfield: لی–انفییلد نوعی تفنگ جنگی انگلیسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استاد مهمان: Guest Lecturer

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قبل از هر چیزی: first things first

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اول از همه: first things first

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش از همه: first things first

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش از هر چیز: first things first

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در زمان مناسب: when the time is right

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در وقت مناسب: when the time is right

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وقت مناسب: when the time is right

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرود خوانی: Sing - along = ( informal ) a gathe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرود جمعی: Sing - along = ( informal ) a gathe ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whiskey dick: 1. n. a penis exhibiting impotence, ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicks before dicks: slang A reminder, said by a female ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علاقه داشتن به: Be into something = spoken to like ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

البته که اره: hell yeah

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معلومه که اره: hell yeah

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنهانوشی: drink with the flies drink alone. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنهانوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنها نوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک نوشی: drink with the flies drink alone. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک نوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک و تنها نوشیدن: drink with the flies drink alone. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در این مرحله: at this point

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اینجاست که: at this point

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهترین: بزرگین. [ ب ُ زُ ] ( ص نسبی / ص عال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های سنتی عمل کردن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های سنتی اقدام کردن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های قدیمی عمل کردن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روش های قدیمی اقدام کردن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های قدیمی کمک گرفتن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های سنتی کمک گرفتن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های سنتی استفاده کردن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روش های قدیمی استفاده کردن: go old - school

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای چیزی کسی به میان امدن: بحث از چیزی/کسی به میان آمدن when ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بحث: when it comes to ( someone or somet ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی جواب ماندن: go unanswered

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نامحسوس ماندن: go unnoticed

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلب توجه نکردن: go unnoticed

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پاداش: go unrewarded

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی پاداش ماندن: go unrewarded

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bensonhurst: بنسون هرست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اره جون عمت: Oh, yeah? Is that what you think? ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اره جون عمه ت: Oh, yeah? Is that what you think? ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اره جون عمه ات: Oh, yeah? Is that what you think? ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این فکرا به سرت نزنه: Don't get any ideas!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود: Every little helps

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه چیزی: A little something = used when you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درس عبرت دادن: Let this serve as a lesson to all

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مایه ی عبرت: Let this serve as a lesson to all

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایه عبرت: Let this serve as a lesson to all

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطابقت داشتن: مطابقه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطابق قانون: Pursuant to something = done accord ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صادر کردن حکم: Pass sentence ( on/upon someone/sth ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدور حکم: Pass sentence ( on/upon someone/sth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لکه دار کردن شهرت: drag somebody’s name through the mi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وضعیت دشوار یا ورطه: the mire a bad or difficult situat ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غرق بودن در گرفتاری: mired in chaos

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غرق در: mired in When I came to this land ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهالی کسب وکار: business people

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفرت پراکنی کردن: incite hatred

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفرت پراکندن: incite hatred

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پزشک دربار: the court physician

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبیب دربار: the court physician

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doctoress: طبیبه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبیب زن: طبیبه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کجا می تونم فلانی رو پیدا کنم: Where would I find Ali?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کجا می تونم فلانی رو پیدا کنم: Where would I find Ali?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرار نبود: you/etc were meant to do sth Come ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنا بود: you/etc were meant to do sth Come ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was supposed that: you/etc were meant to do sth Come ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in there: "In there" mostly refers to the ins ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل اونجا: in there You better put your bag i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل انجا: in there You better put your bag i ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو اونجا: in there You better put your bag ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سردر گم بودن: feel/be lost

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مباینت داشتن: Be at odds with

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تباین داشتن: Be at odds with

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متفاوت بودن: Be at odds with

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جور دیگر: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طور دیگر: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a different manner: متفاوتانه. [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرق داشتن با: Be at odds with

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بر سر او خواهد امد: what will become of ( someone or so ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه بر سرش خواهد امد: what will become of ( someone or so ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلیم بودن: طوق کسی بر گردن داشتن ؛ کنایه از مط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا حفظتان کند: May God save you

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمدمی بودن: chop and change

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دمدمی مزاج بودن: chop and change

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الله اعلم: how long is a piece of string?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی شب: زهره شب ؛ کنایه از روشنی شب باشد. ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all right there: Is all well? همه چی مرتبه؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه چی روبه راهه: Is all well? All right there?

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلاویز شدن با: lock horns ( with somebody )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بگریبان شدن: lock horns ( with somebody )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بگریبان شدن با: lock horns ( with somebody )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بیقه شدن با: lock horns ( with somebody )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست به یقه شدن با کسی: lock horns ( with somebody )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این شانس من: with/knowing somebody’s luck used ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با این شانس که من دارم: with/knowing somebody’s luck used ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کی اونجاست: Who's there?

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incant: Did you incant a spell in your mind ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بیفت: off you go

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

را بیفت: off you go

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می تونی بری: off you go

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگه می تونی بری: off you go

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very busy: hardly have time to think

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extremely busy: hardly have time to think

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت کیفر: شدید العقاب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارهای اهنی: عقابین. [ ع ُ ] ( اِ ) خارهای آهنین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارهای اهنین: عقابین. [ ع ُ ] ( اِ ) خارهای آهنین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hardly have time to think: وقت سر خاراندن نداشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لازم به ذکر نیست که: I need hardly say/tell/remind etc = ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمان نامناسب: hardly the time

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مکان نامناسب: hardly the place

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شخص نامناسب: hardly the person

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل نامناسب: hardly the place

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای نامناسب: hardly the place

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرد نامناسب: hardly the person

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost no one: Hardly anyone ( =almost no one )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تقریبا هیچکس: Hardly anyone ( =almost no one )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost nothing: hardly anything

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اونجا: thence

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let that be a lesson to you: Let this serve as a lesson to you

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this will: This'll

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من می شناسمت: Do I know you?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایا من می شناسمت: Do I know you?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می شناسمت: Do I know you?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have no idea: You cannot imagine or understand ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روحتم خبر نداره: you have no idea. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزندان افکندن: Throw somebody in/into jail/prison ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به زندان فرستادن: Throw somebody in/into jail/prison ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جلینگ جلینگ کردن: jangle

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جیرینگ جرینگ کردن: jangle

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرت به کار خودت باشه: keep your head down

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پارتی بازی کردن: pull ( some/a few ) strings

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعمال نفوذ: pull ( some/a few ) strings

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعمال نفوذ کردن: pull ( some/a few ) strings

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عضلانی: muscly

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حتما یه حکمتی توشه: Well, maybe this is a blessing in d ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه حکمتی توشه: Well, maybe this is a blessing in d ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حکمتی توشه: Well, maybe this is a blessing in d ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خب که چی: What's the point ( of something ) ?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فایده اش چیه: What's the point ( of something ) ?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه فایده ای داره: What's the point ( of something ) ?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه فایده: What's the point ( of something ) ?

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

که چی: What's the point ( of something ) ?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

که چی بشه: What's the point ( of something ) ?

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطرح کردن سوال: pose a question

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pose a question: pose a question to ask a question ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطرح ساختن: pose a question to ask a question ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشفته کردن: Throw sth into chaos It threw the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نابسامان کردن: Throw sth into chaos It threw the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی سامان کردن: Throw sth into chaos It threw the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هدف فرد از زندگی: mission in life

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یک ضربه: with one blow

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با یک ضربه: with one blow

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بگیرش: Here you go this is the object you ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big man: "Big man" is what you call someone ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since birth: from birth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اون طوری: like that You can't address me lik ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اون جور: like that You can't address me lik ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اون جوری: like that You can't address me lik ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اون طور: like that You can't address me lik ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرداختن به مطلبی: address a problem/question/issue et ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گاه و بیگاه: ever and again

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیشتر و بیشتر: ever more more and more She grew ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرچه بیشتر: ever more more and more She grew ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هی بیشتر: ever more more and more She grew ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اولشم: one/it was ever thus/so It has alw ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از فلانی چه خبر: Whatever happened to ( someone or s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه خبر از: Whatever happened to ( someone or s ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی