امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم عیال: خفیف الظهر. [ خ َ فُظْ ظَ ] ( ع ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبک ریش: خفیف اللحیه. [ خ َ فُل ْ ل ِ ی َ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it seems to be true: so it seems

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شبیه نبودن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شباهت نداشتن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشابه نداشتن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مانند نبودن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همانند نبودن: be/seem/look nothing like somebody/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk of shame: slang The journey home that one mus ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکون بده: shake your booty

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sex friend: booty call

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sex partner: booty call

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

booty check: To check someone's buttocks for som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whiskeydick: The inability to maintain an erecti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dick suckin freak: A person who is just generally weir ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیرمالی شده: Dick - Rubbed

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chickle dick: A dangerous condition in which a gu ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

small dick: Frosty's dick

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dick coozie: A female that is only good for keep ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

celestial dicking: When a man has reached nirvana in t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متاسفانه بله: I’m afraid so ( =yes ) ‘Is she ve ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متاسفانه نه: I’m afraid not ‘Did you see him?’ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دلیلی: for a reason Your gift, Merlin, w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدلیلی: for a reason Your gift, Merlin, w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرگ یک بار شیون یک بار: a man can die but once

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر طعم و بو: full - bodied

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هم اندیشه: Like - minded

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشتباه متوجه شدن: get something wrong or get/have i ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتباه فهمیدن: get something wrong or get/have i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موضوع بحث را عوض کردن: change the subject

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بحث را عوض کردن: change the subject

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییر مثبت: a change for the better

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییر منفی: a change for the worse

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nightmarish: کابوسناک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر احساس: feeling adjective showing strong ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احساس می کنم: have/get the feeling ( that )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i know the feeling: I know the feeling = said when you ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درک می کنم: I know the feeling = said when you ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضعیف الاراده: weak - willed

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

easy virtue: سست عفاف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سهل گرفتن: سست گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار نشد ندارد: where there’s a will there’s a way

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحث وجدل: joust with

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقط بخاطر: just because

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واقعه نگار: حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب گربه سمور می نماید: all cats are gray after dark

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وسط شب: dead of night

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در دل شب: dead of night

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواسط زمستان: dead of winter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وسط زمستان: dead of winter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

midwinter: dead of winter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چله زمستان: dead of winter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرینی خورده: betrothed

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قول ازدواج دادن: be betrothed to somebody His young ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرشته نگهبان: guardian angel

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابماه: great with child But my wife is gr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

و حومه: Greater London/Los Angeles/Manchest ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عالی پیش رفتن: be going great guns

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار عجله داشتن: be in great haste

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی عجله داشتن: be in great haste

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در عجله بودن: be in great haste

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت هر مرد موفق یک زن عالی قرار دارد: behind every great man, there's a g ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little thieves are hanged but great ones escape: Those who commit small crimes will ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

without compare: beyond/without compare

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل قیاس: beyond/without compare

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل مقایسه: beyond/without compare

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشکر می کنم: I owe a debt of gratitude to someon ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدردانی کردن: I owe a debt of gratitude to someon ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نادره الزمان: عجب الزمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نادره ٔ زمان: عجب الزمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عجب الزمان: نادره ٔ زمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not completely: not quite

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک چیز است و ان یک چیز دیگر: It’s one thing to . . . it’s ( quit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاملا برعکس: quite the contrary

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زمین تا اسمان فرق داشتن: be ( quite ) a different matter ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thinly populated: قلیل السکنه ؛ کم مردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم سرمایه: قلیل البضاعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم فایده: قلیل المنفعة ؛ کم فایده.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بندرت: به نادر ؛ گاه گاه. کمتر. ندرةً. به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناسزاوار: نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] ( نف م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واقعا چرا: why/how/who etc indeed? spoken use ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چرا واقعا: why/how/who etc indeed? spoken use ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو سن و سال من: at my/your etc age ( =when you are ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو این دوره زمونه: in this day and age

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کمی بیشتر: بیشترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) ( از: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندکی بیشتر: بیشترک. [ ت َ رَ ] ( ق مرکب ) ( از: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be useful: be of use ( to somebody/something ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aras: the Aras

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در حال نزع: moribund

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرزمین مادری: someone's native soil

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شفاف کردن مطلبی: elucidate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش تراش: well - rounded a woman who is well ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shapely: well - rounded a woman who is well ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وارث سلطنت: Royal Heir

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماثر سلطانیه: Maʾaser - e Soltaniyeh

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معاشران: هم نشینان : معاشران ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معاشرین: هم نشینان : معاشران ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملک حلال: ملک طلق ؛ ملک حلال و خالص.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گشاده دست: طلق الیدین ؛ جوانمرد گشاده دست. ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز معتدل: یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز ملایم: یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب معتدل: لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب ملایم: لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثر هنری: opus

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثر هنری ادبی: opus

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار هنری: opus

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار ادبی: opus

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اثر فرهنگی: opus

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجتماعی اقتصادی: socioeconomic

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجتماعی و اقتصادی: socioeconomic

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرورش محصولات: work/farm the land ( =grow crops )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاشتن زراعت کردن در: work/farm the land ( =grow crops )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاشت محصولات: work/farm the land ( =grow crops )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالم هپروت: cloud - cuckoo - land

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در عالم هپروت: be/live in cloud - cuckoo - land

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمین بلاصاحب و غیر مسکون: no - man's - land

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمین بی صاحب: no - man's - land

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرزمین افسانه ای: a land of myth

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشور خیالی: a land of myth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تریاک فروش: good time man

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مواد فروش: good time man

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فروشنده مواد مخدر: good time man

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حالی کردن: give somebody to understand ( that ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شمشیرزنی: swordcraft

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهارت در شمشیر بازی: swordcraft

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swordcraft: the art of using a sword

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه دل میگه: have half a mind to do something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یدل میگه: have half a mind to do something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد سکسی: sex on legs

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد جذاب: sex on legs

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریاضت کشیدن: مرتاض شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریاضت دادن: مرتاض گرداندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مارپله: snakes and ladders

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مار و پله: snakes and ladders

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو فقط لب تر کن: Just say the word

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظافت منزل: خانه رفتن. [ ن َ / ن ِ رُ ت َ ] ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرد و گرم روزگار را نچشیده: خانه پرورد. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرایداری: خانه پایی. ( حامص مرکب ) عمل سرایدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در حال شمردن: شمران. [ ش ُ م َ ] ( ق ) صفت حالیه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در حال شمارش: شمران. [ ش ُ م َ ] ( ق ) صفت حالیه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجازه بده: بتا. [ ب ِ ] ( فعل امر ) بگذار. ( ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در تلاشی شجاعانه: in a valiant effort

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واقعا نه: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راستش نه: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه راستش: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه واقعا: not really used to say ‘no’ or ‘no ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقام گرفتن یا انتقام کشیدن: get even ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحساب کسی رسیدن: get even ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoy: oi British English spoken used to ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلک جنسی گفتن: catcall

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحمت کلامی: catcall

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحمت خیابانی: catcall

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیکه پراندن: catcall

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرصت برابر: a fair crack of the whip

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمیز کردن طویله: muck out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muck out: to clean the place where a farm ani ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پنجه نرم کردن با مشکلات: have a tough time ( of it ) ( =face ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در مخمصه بودن: have a tough time ( of it ) ( =face ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار سفت: as tough as nails/as tough as old b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخت گیری مشفقانه: tough love

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتظارات و خواسته های بیش از حد داشتن: expect a lot of somebody/expect too ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توقع زیاد: expect a lot of somebody/expect too ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توقع داشتن از: expect a lot of somebody/expect too ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expect a lot of somebody expect too much of somebody: expect so much of someone

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باهات موافقم: that makes two of us

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با شما موافقم: that makes two of us

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر منم همینه: that makes two of us

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voiders: A contrivance in armour for coverin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voider: A contrivance in armour for coverin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زره زنجیری: voiders

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زره پولکی: voiders

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چطور شد که: how come? How come you’ve ended up ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost completely: pretty well/much almost completely

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very nearly: pretty much

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میشه خفه شی: Will you shut up?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگار فراموش کردی که: aren’t you forgetting . . . ?/haven ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوب پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخوب پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخوبی پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خوبی پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاهد اوردن: برانگیختن گواه ؛ شاهد آوردن : اگر ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخیر گذشت: that went well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خیر گذشت: that went well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار به اونجا نمی کشه: We need to be prepared to fight, bu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نتیجه ندادن: came to nothing

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بوته ٔ امتحان گذاشتن: put somebody/something to the test

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در بوته ازمایش قرار دادن: put somebody/something to the test

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بوته امتحان گذاشتن: put somebody/something to the test

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدافع عنوان قهرمانی: the reigning champion

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدر بار: the place of honor

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نشانه احترام: as a mark of respect

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفتخر بودن: have the honour of ( doing ) sth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمعیت بسیار: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسته بزرگ: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمع انبوه: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعداد خیلی زیاد: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیرالاضلاع: بسیارپهلو ؛ کثیرالاضلاع. ( التفهیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر گره: کثیرالعُقَد ؛ پرگره. ( یادداشت مؤل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیر المباشره: کثیرالجماع : آن پادشاه با وجود اتصا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرجنبش: کثیر الحرکه

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی