پیشنهادهای رقیه سادات احمدی (١٥)
٦٧
٤ سال پیش
٢١
شروع کردن آغاز کردن انجام دادن Carry out Start Assume
٤ سال پیش
١٢
ملحق شدن پیوستن Team up with
٤ سال پیش
١٤
جایگزین جانشین Stand - in Backup
٤ سال پیش
١٢
کاهش تنزل افت Lessening Decreasing
٤ سال پیش
١٦
فقدان کمبود need Shortage
٤ سال پیش
٢١
گاهی به معنای �بر هم زدن� هست برای مثال Confusing the body clock یعنی بر هم زدن ساعت بدن مترادف:Baffling
٤ سال پیش
٢٢
مستلزم چیزی بودن نیازمند بودن
٤ سال پیش
٢٣
قبل از چیزی اضافه شدن مقدم بودن
٤ سال پیش
٢٩
منتظر بودن چشم به راه بودن انتظار کشیدن
٤ سال پیش
٢٢
Distribution /conveyance تحویل
٤ سال پیش
٢١
واگیردار، عفونی infectious /transmitable /communicable
٤ سال پیش
١٧
دستیار سرآشپز کمک سرآشپز
٤ سال پیش
٣١
اگر برای زخم استفاده شود به معنای بستن است مثلا : Wrap up the wound یعنی بستن زخم
٤ سال پیش
٥٩
بیرون کشیدن استخراج کردن خارج کردن Pull out /draw out
٤ سال پیش
٢٧
داروی ضدعفونی Sterilizer /antiseptic