پیشنهادهای محمد مروجزاده (٢١)
علاوه بر نامهای بالا، در افغانستان نامهایی دیگر از قمر نیز نامگذاری می شود: نام دخترانه : قمر گل ، قمر النساء، قمرماء، قمرسا، قمربانو ، قمرجان، قمرتا ...
در گویش هزارگی افغانستان قرد با کسره قاف به رم کردن اسپ و دیگر چهارپایان نیز گفته می شود ، از این رو است که وقتی شخصی ، از کسی ناراحت است و دوری می ک ...
در گویش دری افغانستان قاف = گیاهی کوهی و جزو گیاهان طب یونانی یا طب سنتی به حساب می آید ، قاف دارای پیاز می باشد که برگهایی پهن تر از گندنه یا تره دا ...
در گویش دری افغانستان غین بر وزن تین = آلت جنسی مرد را نیز گویند
قول در گویش دری قول = دست و پا ، قریه و قصبه ، وعده و سفته، سخن گفتن
در گویش دری خصوصن شمال افغانستان قلین = مهر ، حاضری که از سوی خانواده داماد به خانواده عروس داده میشود و بعضن گله و طویانه نیز می گویند! می تواند مقد ...
در گویش دری و هزارگی افغانستان قیل =بر وزن فیل ، برداشتن و بلند کردن کسی یا چیزی قیل وقال = دعوا ، ناله ، گفتگو و مشاجره: قیل و قالش به آسمان برخواست ...
در گویش دری افغانستان استقال یا هستقال= شخص بزله گو و نمایشگر ، پیشدستی کردن ، مداخله در مواردی که مربوط به وی نمی شود و یا فضولی استقاله =الف با فتح ...
در گویش دری افغانستان دال= نوعی حبوبات ( لپه ) در افغانستان و پاکستان ، گویند. دالخور= به صورت تصغیر به پاکستانی ها در افغانستان گویند. دال = پیر و ...
در گویش دری لوگ = ضخیم و کلفت ، مثل : لوله لوگ است ، در مقابل باریک یا مویین استعمال می شود.
در گویش دری افغانستان سیاسر = زن سیاسرها= زنان ، . . . کم کم این واژه به دلیل نوعی تصغیری که توهین پنداشته میشود کاربردش کمتر شده است . می گویند این ...
در گویش دری افغانستان سیاست گر = سیاست مدار سیاست کردن = تنبیه کردن و یا زور گفتن
در افغانستان قرغنه یا قرغنه تو ، به روستایی در ولایت بامیان گفته می شود که قروت یا کشک آن معروف است.
در گویش دری افغانستان بوق=صدای گاو را گویند ، در بعضی مناطق به جای ق ، غ تلفظ می کنند!مثلا : نرگاو از سر شب تا صبح بوق می زد! بوقه یا بوغه= گاو نری ک ...
در گویش دری افغانستان برق = علاوه بر الکتریسته ، شامل سرعت عمل نیز می شود! برقی= برقکار را گویند و همچنین برقی یک نوع پشک ( گربه ) به رنگ زرد و نارنج ...
در گویش دری افغانستان قوری یا غوری= دیس غذا خوری که می تواند شیشه ای و یاملامین و. . . باشد، مثلا : یک قوری برنج بیاور! یعنی یک دیس یا پرس برنج بیاور ...
در گویش دری افغانستان قی علاوه بر استفراغ به معنای لنگ و در بعضی مناطق به دست نیز اطلاق می گردد ، قی کشال= کسی را روی زمین کشیدن قی گیرک = پارچه زیر ...
در گویش دری افغانستان قروت، همان کشک خشک شده است قروتی ، نام نوعی غذای محلی است که با کشک و روغن و آب همراه با پیازداغ تهیه می شود.
در گویش دری افغانستان ، قاقا یا گل قاقا، به گلی زرد رنگ کناره های جوی های می گویند که بیشتر در بهار می روید. گل قاقا و گل خنده در بیشتر افسانه های ...
در لفظ دری افغانستان آواز مرغان را قیق یا قیغ گویند و همچنین سروصدایی که از کسی و یا کسانی بلند باشد را قیغ مردم گویند.
در افغانستان - کابل ریش خور نام منطقه ای است در نزدیک پایتخت که میدان هوایی نیز در آن وجود دارد خورن = کسی که بسیار بخورد یا پرخور را نیز گویند. خور ...