تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

to walk over and over the same short route nervously or anxiously https://idioms. thefreedictionary. com/

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دور خود چرخیدن دور اتاق راه رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

روی چیزی شرط بستن ریسک کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

رعایت حال کسی را کردن مراعات کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کلا به عنوان یه حرف قشنگ هم استفاده می شه. از روی محبت، دوستی، یا هرچی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

A boy who thinks he's the biggest gangster in the world but in reality is a cute little softie who likes teddy bears and rainbows. https://www. urba ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

a sensitive female http://onlineslangdictionary. com/

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

جوی آب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Not clear enough to be read Low in volume or barely audible Impossible to see or clearly distinguish Not visually clear or sharply defined https://w ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سوتفاهم شدن منظور کسی را بد فهمیدن مطلبی را اشتباه متوجه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to not understand someone. You've got me all wrong, I never meant to hurt you. I guess I got you wrong. https://www. macmillandictionary. com/

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to not understand someone. You've got me all wrong, I never meant to hurt you. I guess I got you wrong https://www. macmillandictionary. com/diction ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

If something looms over you, it appears as a large or unclear shape, often in a frightening way Synonyms: appear, emerge, hover, take shape https: ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

وقت تلف کردن بی هدف با چیزی سروکله زدن کسی رو دست انداختن دروغ گفتن یا پیچوندن یا خیانت کردن گند زدن توی کاری یا به چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

انگیزه ی یک نفر از انجام یک کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

این آسانسورایی که در ندارن و مدام در حال حرکتن و مردم توی طبقات مختلف هر وقت آسانسور می رسه بهشون و یک اتاق خالیه سریع سوارش می شن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

a strong - willed person کسی که اراده ی قوی ای دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

هدف گذاری کردن عزم خود را جزم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بو کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

با صدای آرام و عصبانی حرف زدن to say something in a quiet angry way

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

"Shut up, Tom!" she hissed.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

وکیوم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

رجوع شود به Low tech یا low technology

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوای راکد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بجنب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مدل موی گوجه ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیال برش داشته توهم زده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

افتضاح حال به هم زن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی حوصله با بی حوصلگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

If an animal is snapping at your heels, it is running behind you and trying to bite you. to compete strongly with someone and have a chance of soon d ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقل از سرش پریده قاطی کرده تشتکاش پریده خل و چل شده زده به سیم آخر

پیشنهاد
٠

( especially of a harsh sound ) cause someone to feel intense discomfort or irritation دندان به هم ساییدن به خاطر شنیدن صدای بلند یا آزاردهنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

صدای وجدان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

borstal

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

as in poisonous look: spiteful, malicious

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوش ساخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهدم شدن نابود شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

in a way that is attractive or interesting in a way that shows you want someone to help or protect you

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

هرازگاهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

trail away/off. —used to say that someone's voice becomes softer and softer and then stops

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

kitchen refuse and scraps of waste food mixed with water for feeding to pigs