پیشنهادهای negarestan (٣٠)
از جلوی چشم برداشتن
سرت به کار خودت باشه
تمام کردن . دست کشیدن
صبح منم اینطوری شروع شد
رئیس دانشکده
مدیر گروه
باید بهش عادت کنی
دوباره برگشتن پیش هم ( دونفر مثل: زن و شوهر یا دوست )
مسخره کردن کسی دست انداختن کسی
تلفنم داره زنگ میخوره// تلفن با من کار داره
ساکن. . . هستم
حال نمیکنم ( خوشم نمیاد )
حال نمیکنم
درمورد غذا درست کردن دیگران، شما میگی دستتون دردنکنه زحمت کشیدید ولی دراصل از غذاش خوشتون نیومده!
وقتی بچه شیطونی یا بی قراری یا بی ادبی میکنه بهش اینو میگیم
غذای مورد علاقمه
حاوی صحنه های دلخراش
وقتشه دعوا کنیم ( مشت زدن )
یه اسم دخترونه
کافیه فعلا ( برای گزارش دادن در اداره ها )
سرمایی ام ( آدمی هستم که از گرما بیشتر لذت میبرم )
فردی با شِم اقتصادی بالا
مرفه بی درد. آقازاده!
خرج کردن
یه دقیقه ما را تنها بذار
جون بکن
آدم آویزون
اتفاق افتادن
راسیاتش
یه وقت دیگه انشالا