تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پینگ پونگ، نام یک برند معروف آمریکایی در زمینه تولید تجهیزات بازی تنیس روی میز است. به علت معروف بودن این برند در بازی تنیس روی میز، گاها از واژه پی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حواس جمع بودن با دقت گوش دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوب گوش کن دقت کن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی خیلی آرام مثال: زمان خیلی خیلی آروم سپری میشد. Time go at a glacial pace

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نگاه سریع و اجمالی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

suddenly, instantly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

best thought plans for the future best plans بهترین طرح ها، بهترین نقشه ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کنترل کردن چیزی، ( با موفقیت ) چیزی را کنترل کردن control it are successful with it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محتوم به شکست بودن، روش منجر به شکست بودن، محکوم به شکست بودن، مقصر شکست بودن be a recipe for disaster, trouble, success, failure, etc محتوم به . . . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Your thinking is grounded in the real world افکارت ریشه در دنیای واقعی دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح : تصمیم به استفاده از چیزی انتحاب چیزی to decide to use to choose ( after considering many choices )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اولین فرصت در اولین زمان ممکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فروشگاه کپی و پرینت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Cheaply به ارزانی، ارزان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adding to علاوه بر. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

The rest of the world بقیه دنیا، مابقی دنیا، مابقی جهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Started to be called

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

out of ice ساخته شده از یخ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به عقب برگردید ( منظور ابتدای کار/ پروژه میباشد ) به گام نخست برگردید به مرحله اول برگردید از اول شروع کن دوباره از اول شروع کن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی بهتر از خیلی بالاتر از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

wide use= استفاده زیاد، استفاده گسترده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نامطلوب کمتر از متوسط با کیفیت پایین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی سریع، اکثرا ( چیزی، موضوعی، موردی را ) ترک میکنند. مثل مگس تعداد ( کسانی/ چیزهایی ) کم میشود. مثل مگس درحال کم شدن هستند. تعداد ( افراد ) در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

surplus weight= اضافه وزن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی باهوش، نابغه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Opposing army= ارتش متخاصم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را طی کردن از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را قدم زدن I walk through the cemetery.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

He gets on her bike and rides home. سوار دوچرخه اش شد و به سمت خانه سواری کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرش داد زد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از عهده مخارج چیزی بر نیامدن پول چیزی را نداشتن بودجه ( کسی ) به ( چیزی ) نرسیدن ( از نظر مالی و بودجه ) از عهده کسی خارج بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقص کردن قانون قانون را زیر پا گذاشتن زیر پا گذاشتن قانون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقریبا درسته!

پیشنهاد
٠

خانه ی سالمندان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

توانایی تشخیص خوب و بد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

to name after some body or some thing به نام کسی یا چیزی نام گذاری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامعه نویسندگان و منتقدان ادبی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرخود ( کاری ) انجام دادن، بدون اخذ نظر کسی کاری را انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

be over to = be visiting to مثال: She do the laundry anytime she is over to watch the kids او هروقت که برای مراقبت کردن از بچه ها ( به ما سر میزند ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

to be on bed rest در استراحت مطلق بودن ( معمولا برای بیماری، یا مشکل فیزیکی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : از ( کسی یا چیزی ) دست شستن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

پدری و مادری کردن برای بچه پدر و مادر بودن برای بچه پدر و مادری کردن پدر و مادر بودن پدر و مادر شدن فرزندپروری بچه داری تربیت فرزند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شستن لباس، لباس شستن، do somebody laundry= لباس کسی را شستن

٢