پیشنهادهای مهدی ح ک (٤٢)
پینگ پونگ، نام یک برند معروف آمریکایی در زمینه تولید تجهیزات بازی تنیس روی میز است. به علت معروف بودن این برند در بازی تنیس روی میز، گاها از واژه پی ...
حواس جمع بودن با دقت گوش دادن
خوب گوش کن دقت کن
خیلی خیلی آرام مثال: زمان خیلی خیلی آروم سپری میشد. Time go at a glacial pace
نگاه سریع و اجمالی کردن
suddenly, instantly
best thought plans for the future best plans بهترین طرح ها، بهترین نقشه ها
کنترل کردن چیزی، ( با موفقیت ) چیزی را کنترل کردن control it are successful with it
محتوم به شکست بودن، روش منجر به شکست بودن، محکوم به شکست بودن، مقصر شکست بودن be a recipe for disaster, trouble, success, failure, etc محتوم به . . . ...
Your thinking is grounded in the real world افکارت ریشه در دنیای واقعی دارد
اصطلاح : تصمیم به استفاده از چیزی انتحاب چیزی to decide to use to choose ( after considering many choices )
در اولین فرصت در اولین زمان ممکن
فروشگاه کپی و پرینت
Cheaply به ارزانی، ارزان
Adding to علاوه بر. . .
The rest of the world بقیه دنیا، مابقی دنیا، مابقی جهان
Started to be called
out of ice ساخته شده از یخ
به عقب برگردید ( منظور ابتدای کار/ پروژه میباشد ) به گام نخست برگردید به مرحله اول برگردید از اول شروع کن دوباره از اول شروع کن
خیلی بهتر از خیلی بالاتر از
wide use= استفاده زیاد، استفاده گسترده
نامطلوب کمتر از متوسط با کیفیت پایین
خیلی سریع، اکثرا ( چیزی، موضوعی، موردی را ) ترک میکنند. مثل مگس تعداد ( کسانی/ چیزهایی ) کم میشود. مثل مگس درحال کم شدن هستند. تعداد ( افراد ) در ...
surplus weight= اضافه وزن
خیلی باهوش، نابغه
Opposing army= ارتش متخاصم
از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را طی کردن از ابتدا تا انتهای ( جایی ) را قدم زدن I walk through the cemetery.
He gets on her bike and rides home. سوار دوچرخه اش شد و به سمت خانه سواری کرد.
سرش داد زد
از عهده مخارج چیزی بر نیامدن پول چیزی را نداشتن بودجه ( کسی ) به ( چیزی ) نرسیدن ( از نظر مالی و بودجه ) از عهده کسی خارج بودن
نقص کردن قانون قانون را زیر پا گذاشتن زیر پا گذاشتن قانون
تقریبا درسته!
خانه ی سالمندان
توانایی تشخیص خوب و بد
to name after some body or some thing به نام کسی یا چیزی نام گذاری کردن
جامعه نویسندگان و منتقدان ادبی
سرخود ( کاری ) انجام دادن، بدون اخذ نظر کسی کاری را انجام دادن
be over to = be visiting to مثال: She do the laundry anytime she is over to watch the kids او هروقت که برای مراقبت کردن از بچه ها ( به ما سر میزند ) ...
to be on bed rest در استراحت مطلق بودن ( معمولا برای بیماری، یا مشکل فیزیکی )
( اصطلاح ) : از ( کسی یا چیزی ) دست شستن.
پدری و مادری کردن برای بچه پدر و مادر بودن برای بچه پدر و مادری کردن پدر و مادر بودن پدر و مادر شدن فرزندپروری بچه داری تربیت فرزند
شستن لباس، لباس شستن، do somebody laundry= لباس کسی را شستن