پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٧٠)
آسوده قورت:خرما. چیزی که آسوده خورده شود. خورمان.
" از تو جنبش از خدا ریزش ":از توحرکت از خدا برکت.
شتاب کار اهریمن است:عجله کار شیطان است.
پیدایِش:تولد. پیدا:تولد. کیک در این تاریخ پیدایَش شد؛ پیدایِش یافت . ( پیدایِش، پیدایِش، پیدایِشَت گرامی . بیا شم ها را فوت کن. . . . . )
بستش ایران=لرستان. بازش لرستان=ایران.
" فرزانهء نگره باور آلمانی ":فیلسوف ایده آلیست آلمانی.
ای کسانی که باور آورده اید بپایید خویش و خویشاوندان را از آتشی که سوخت آن مردم وسنگهایند برآن فرشتگانی سخت وسفتند سر کشی نمی کنند خدارا از آنچه دستور ...
کسی که پدر ومادرش باهم حلال همسر نباشند، چه محرم باشند مانند خواهر وبرادر وچه محرم نباشند مانند نسل های دور از هم تخم حرام . زُول. ولدزنا. زنازاده . ...
" نگره باوری آلمانی":ایده آلیسم آلمانی.
" بِینَما ":بین:من بینم؛من می بینم. الف برای آ . آ دارم میبینم:ویدیوچک.
ساختمان دو گونه است؛ ۱ - پوشی که از دو تا چند پوش روی هم ساخته شده است. ۲ - تکی ، تک پوش یا یک پوش . " هرکدام دارای زیر زمین هم میتوانند بودو پارکِ ...
تاریخ دانش کلام که به روند از آغاز اسلام نمودار یافته است با؛ ۱ - با حسن بصری کلام آغاز شده است ورونمایی یافته است. " کلام رونمایی". ۲ - اتم شناسی ...
رسیدا:منشور.
واکاوی آهنگین:آنالیز هارمونیک.
میانش آهنگین.
آهنگی:هارمونی.
آهنگین:هامونیک.
فرآوری. فراورنده؛ فراورنده ها و چند گونگی آنها. فراورندهء کشاورزی. فراورندهء دامی. فراورندهء فناوری. و . . . . همهء فراورندگان.
دانستنیها که چهار دسته اند ؛ دانشها. فرزانشها. آیینها. رازوریها. ویا، دانش. فرزانش. آیین. راز. ویا؛ علم. فلسفه. دین. عرفان. و هرکدام رشته های بسیار ...
"باید بباید#نشاید نشاید" " اِذاجاءَالاِحتِمالُ بَطَلَ الِاستِدلال ُ". " اگر شاید آید راه آوری رود . " " اگر شاید آید باید ناید . " " شاید آید باید ن ...
اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال: شاید نشاید #باید نباید.
پایهء ناکُت:اصل عدم قطعیت. " کُت " لری ویا فارسی کهن می باشد که به پنداشت ودریافت قطع است. ناکُت:ناقطعیت. اصل عدم قطعیت: پایهء ناکُت. آیاسخن بجایی ...
افزند پذیر:قابلیت تکثیر.
افزندا:تکثیر اثر. افزند کار.
خودافزا. خودافزاگر. همانندساخت. افزایند. افزاینده. افزایا. چون زا . ( چونزا ) .
هنجار شکن . فراهنجار. هنجارگریز. هنجارگزیر. هنجاربُر. هنجار بَر. ناهنجار#باهنجار. " بهنجار#نهنجار ". چِه هَنجار. کِه هنجار، !؟.
میهن زدایی. دورِش. "ناوطن". "تین. تینِش لری و فارسی کهن". دورکردن. بی میهن . نامیهن. نا میهن نمایی. ناکشور. ناخانه. نا کشور. ناکشورنمایی. نادیار.
راندن:دیپورت.
مِشیرَت:مشورت. مشاور.
"وِ اِ " نُمَه" رو ، لری: به این میان برو=" نمط". راه. روش. روند.
دل گویهء زبانی:مجادلهءلفظی.
دلگویه. دل پاکی. دل گویگی. جای دل:مجادله.
بِگو مُگو:جدل. مجادله. جدل:جادل؛جای دل. دلگویه. دل پاکی.
آرایت
فارسی کهن یا لری؛ یَلقی:ایل و خانواده وناتنها. سَلقی:سلخ . تنها و تک و تنها
دستیار:مشاور.
رودکی پدر سرود فارسی وسرایندهء کلیله ودمنه به چام فارسی و دارندهء نوشته های دیگر به فارسی و دیوان سرود؛ شعر او را برشمردم سیزده ره صد هزار هم از این ...
توپیدن. توپش. توپید:انفجار. برآنم که انفجار برای "توپید"بمب درست نیست.
خود باب . خود رازی:بوالفضول .
آگاه. دانشمند. دانشور. رازدان. رازور. فرزانه. روشن. درسخوانده. آموخته. یادگرفته. رنده شاید رنده کاری ویا رانده به سمتی. استاد. فندول. مُهره. آزموده. ...
گند راه. گندزده :جاهل. جاهلیت:گندزدگی. گندراه. جاهل:گندباش. جاهلی:گندباشی. جاهلیت:گَندِشیَت. جاهل مآب:گَندِشگرا.
دَست بِه:تسبیح . مانند دستم بو .
*یک سور دو نان اگر شودازبر مرد وز تُنگ برلیانت دمی آبی سرد همکار به چون خودی چرا باید شد زیگار چرا به کار دانش ناکرد شهرام*
پراکنش و واکاوی:تجزیه و تحلیل.
واکاوی نُخُست:تحلیل اولی. واکاوی دُوُّم:تَحلِیل دوم.
صناعت:فن. فَنِ اَندیش:صناعت مَنطق.
پنج فن:صناعات خمس.
فرمایش:عُرف. فرمایشی:عُرفی.
اِیرِشت هَمِّه:عرض عام. اِیرِشت یِکِّه:عرض خاص.
نابِشهای دهگفتانه:خواص مقولات عشر. خَواص گِردِ خَص به لری فارسی کهن است که ویژه وناب پنداشت می دهد. گرد:جمع.