پیشنهادهای MARG YADARD (١١)
ROUT:defeat and cause to retreat in disorder هزیمت کردن. [ هََ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شکست دادن و گریزاندن : بواسحاق را هزیمت کردند، وی بگریخت و م ...
با تکبر رفتار کردن از بالا به پایین برخورد کردن متکبرانه لطف کردن نزول شاءن کردن
جیم شدن
strike or propel ( something ) with a sudden quick movement of the fingers. معادلش در فارسی تلنگر زدن هستش از لغتنامه دهخدا 👇 تلنگر زدن. [ ت َ / ...
پرهودن. برهودن. چنان باشد که گویند نزد سوختن رسید و جامه ای که نزدیک آتش رسد چنانکه از تف وی نیک زرد شود گویند بیهود و برهود نیز گویند. ( لغت فرس ا ...
بی قیدی کردی
هیز نگری کردن
حرکت دادن دقیق نیست بلکه به حرکت واداشتن صحیح تره چون یک عدم تمایل ضمنی درش وجود داره
به لج آوردن کسی
فرهنگستان در مقابل ( spasm ) تَنجش رو مترادف کرده . یعنی پاسخ انقباضی جانداران به یک محرک بیرونی ( مانند دما، رطوبت، نور ) . مصدر تنجیدن به معنی ب ...
۱. شادی کردن به غم و رنج کسی ۲. دشمنکامی