condescend

/ˌkɑːndəˈsend//ˌkɒndɪˈsend/

معنی: تمکین کردن، خود را پست کردن، تواضع کردن
معانی دیگر: افاده کردن، (برتری خود را) به رخ کشیدن، (به طور مصنوعی و زننده) رعایت ادب کردن، لطف کردن، خود را همتراز مادون خود کردن (از روی لطف)، فروتنی کردن، منت نهادن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: condescends, condescending, condescended
مشتقات: condescender (n.)
(1) تعریف: to agree to descend to a level less dignified or less privileged than one's own; deign.
مشابه: deign

- The farmer's children were surprised that the great lady from the manor condescended to speak with them.
[ترجمه فرخ م.] بچه های کشاورز از اینکه بانوی بزرگ آن عمارت از صحبت کردن با آنها عارش آمده بود تعجب کردند.
|
[ترجمه جواد کیهان] بچه کشاورز ها از اینکه خانم عمارت تواضع کرد و خواری حرف زدن با آن ها را پذیرفت دچار حیرت شدند ( این واژه دو معنی اصلی دارد یک تواضع کردن و پذیرفتن کاری ک در شان ما نیست و دوم خود را خوار و حقیر کردن با انجام کاری ک در شان مانیست )
|
[ترجمه گوگل] بچه‌های کشاورز از اینکه بانوی بزرگ ارباب رغبت کرد تا با آنها صحبت کند تعجب کردند
[ترجمه ترگمان] بچه های مزرعه دار تعجب کردند که آن بانوی بزرگ از طرف خانه با آن ها صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to act as if one were of superior rank or station, treating others as inferior; patronize.
مشابه: patronize

- Must you condescend to me, as if I were an idiot?
[ترجمه فرخ م] آیا بایدبا من مثل بچه رفتار کنی، انگار که من یه احمق هستم؟
|
[ترجمه گوگل] باید از من اقرار کنی، انگار که من یک احمق هستم؟
[ترجمه ترگمان] باید برای من تواضع کنی، انگار که من یک احمق بودم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Would you condescend to accompany me?
[ترجمه حمید سانی] لطف میکنی ( منت بذاری ) با من بیایی!
|
[ترجمه امیرمهدی صفدری] من را با همراهی خود افتخار می دهی؟
|
[ترجمه فرخ م] آیا از همراهی من عارت میآید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می‌خواهی مرا همراهی کنی؟
[ترجمه ترگمان]تو برای همراهی من تواضع می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is so proud that she will not condescend to speak to us.
[ترجمه سعید بنیادی] او اینقدر مغروره که شان خودش را پایین نمیاره که با ما صحبت کنه
|
[ترجمه امیرمهدی صفدری] او به قدری مغرور است که حاضر به صحبت کردن با ما نیست.
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر مغرور است که حاضر نیست با ما صحبت کند
[ترجمه ترگمان]او آنقدر مغرور است که حاضر نیست با ما حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Take care not to condescend to your readers.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که خوانندگان خود را تحقیر نکنید
[ترجمه ترگمان]مواظب باشید که به خوانندگان خود مراجعه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When giving a talk, be careful not to condescend to your audience.
[ترجمه گوگل]هنگام سخنرانی، مراقب باشید که مخاطب خود را تحسین نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی صحبت می کنیم، مواظب باشید که برای your تواضع نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps your father would condescend to help with the washing - up!
[ترجمه گوگل]شاید پدرت در شست و شو کمک کند!
[ترجمه ترگمان]شاید پدرت برای شستن دست شویی فروتنی می کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I do wish he wouldn't condescend to the junior staff in his department.
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که او به کارکنان جوان در بخش خود تسلیم نشود
[ترجمه ترگمان]من آرزو می کنم که او برای مقامات ارشد در حوزه خودش تواضع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wonder if Michael will condescend to visit us?
[ترجمه Ghasem] در عجبم که آیا مایکل افتخار میده مارو ببینه؟
|
[ترجمه گوگل]نمی‌دانم که آیا مایکل از دیدن ما رضایت می‌دهد؟
[ترجمه ترگمان]نمیدونم \"مایکل\" برای دیدن ما فروتنی میکنه یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those who condescend to visit these miserable tenements can testify that neither health nor decency can be preserved in them.
[ترجمه گوگل]کسانی که از دیدن این خانه‌های نکبت‌بار رضایت می‌گیرند، می‌توانند شهادت دهند که نه سلامتی و نه نجابت را نمی‌توان در آنها حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]کسانی که از دیدن این خانه های اجاره ای فلاکت بار سود می برند می توانند شهادت دهند که نه سلامت و نه شایستگی می تواند در آن ها حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do you think the CEO would ever condescend to have lunch with us in the cafeteria?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می‌کنید مدیر عامل هیچ وقت حاضر به صرف ناهار با ما در کافه تریا شود؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی مدیر عامل یه وقت برای ناهار با ما تو کافه تریا فروتنی میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't condescend to me.
[ترجمه گوگل]از من اقرار نکن
[ترجمه ترگمان]برای من تواضع نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He might condescend to attend at half-time if there wasn't a party or a bird somewhere.
[ترجمه گوگل]اگر در جایی مهمانی یا پرنده ای نبود، ممکن است حاضر شود در نیمه وقت شرکت کند
[ترجمه ترگمان]او ممکن بود برای شرکت در هر زمان حاضر باشد که در آن شرکت کند، در صورتی که یک مهمانی یا پرنده ای در جایی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The best young people's magazines do not condescend to their readers.
[ترجمه گوگل]بهترین مجلات جوانان، خوانندگان خود را تحسین نمی کنند
[ترجمه ترگمان]بهترین مجلات جوانان برای خوانندگان شان صادق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To condescend to grant or bestow ( a privilege, for example ); deign.
[ترجمه گوگل]اعطا کردن یا اعطا کردن (مثلاً یک امتیاز) نجابت
[ترجمه ترگمان]- برای مثال قبول کردن یا bestow (یک امتیاز، به عنوان مثال)؛ deign
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't condescend to boisterous displays of it.
[ترجمه گوگل]من از نمایش های پرهیاهو آن راضی نیستم
[ترجمه ترگمان]من برای خشن بودن آن فروتنی نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمکین کردن (فعل)
obey, condescend, deign

خود را پست کردن (فعل)
condescend

تواضع کردن (فعل)
condescend

انگلیسی به انگلیسی

• voluntarily lower oneself; patronize, act in a proud manner toward others
if you condescend to people, you behave in a way which shows them that you think you are superior to them; a formal use.
if you condescend to do something, you agree to do it in a way that shows that you think you are superior.

پیشنهاد کاربران

- - فخر و افتخار دادن
1. Would you condescend to accompany me?
1 - افتخار همراهی با من را میدهید؟
2. she will not condescend to speak to us!
افتخار گفتگو با ما را نمی دهد.
- - فخر فروختن
3. Take care not to condescend to your readers.
مراقب باش به خوانندگانت فخر نفروشی
کوچک شمردن
با رفتار و طرز صحبت و بادی لنگویج کسی را کم اهمیت جلوه دادن، رفتار مغرورانه نسبت به کسی نشان دادن
1 - اگر به صورت condescend to do something بیاید: یعنی با انجام کاری که دون شان خود می دانید موافقت کنید.
2 - اگر به صورت condescend to someone بیاید: یعنی خود را برتر نشان دادن، به گونه ای رفتار کنید که دیگران فکر کنند شما از آنها برتر هستید.
لطف کردن . بزرگواری کردن
منت گذاشتن
مرحمت کردن, بنده نوازی کردن

بپرس