علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوشیزه قریب البلوغ: دوشیزه ٔقریب البلوغ. عسلوجة؛ دوشیزه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوره کردن درس را: دوره کردن درس را ؛ درس های خوانده ه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوسر قندیل: دوسر قندیل ؛ کنایه از هفت سیاره. ( ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوشیزگان جنت: دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور اندر شدن: دور اندر شدن ؛ به گود افتادن. گود ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوران الفلک: دوران الفلک ؛ جنبش پی درپی چرخ یکی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترازوی دوسر: ترازوی دوسر ؛ ترازوی دوکفه. ترازو ک ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوشیزه ناخواسته: دوشیزه ناخواسته ؛ برج سنبله. ( از ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار دوسر: مار دوسر ؛ ماری که دارای دو رأس با ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوران دم: دوران دم ؛ گردش خون. ( لغات فرهنگست ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور اسمان: دور آسمان ؛ گردش چرخ. دور فلک. گذشت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دولت عالی: دولت عالی ؛ بخت بلند : به فر دولت ع ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور بادا دور: دور بادا دور ؛ برکنار باد. مباد : چ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور نیست که: دور نیست که ؛ بعید نیست که. استبعاد ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از کسی: دور از کسی ؛ در فراق او. بی حضور او ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دور جام چشانیدن کسی را: به دور جام چشانیدن کسی را ؛ در باده ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دور و نزدیک: از دور و نزدیک ؛ از بیگانه و خویش.

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوره دوختن به: دوره دوختن به ؛ دوختن چیزی بر درزها ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار دوش: ماردوش ؛ اژدهادوش. که مار بر دوش دا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو شاخه گشا: دو شاخه گشا ؛ تیرانداز. آن که خدنگ ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از اینجا: دور از اینجا ؛ دور از ایدر. دور از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از این خجسته سرای: دور از این خجسته سرای ؛ دور از اینج ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از تو: دور از تو ( یا از شما ) ؛ دور از جن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از جان تو: دور از جان تو ؛ جان تو از گزند آن ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از جناب تو: دور از جناب تو ؛ حاشاک. ( یادداشت م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از حاضرین: دور از حاضرین ( یا حاضران ) ؛ از وج ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از حضور: دور از حضور ؛ دور از جناب. دور از م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از دوستان: دور از دوستان ؛ دور از حاضران. دور ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از رو: دور از رو ؛ دور از جناب. دور از حضو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از کار: دور از کار ؛ خارج از کار و مخالف ار ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از ما: دور از ما ؛ خارج از ما و مخالف با م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از مجلس: دور از مجلس ؛ دور از جناب. رجوع به ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دور باد: دور باد ؛ برکنار باد. بیرون باد. خا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دودل شدن: دودل شدن ؛ مردد شدن. به تردید افتاد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خنبره ٔ دودناک: خنبره دودناک ؛ گنبد دودناک. کنایه ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گنبد دودناک: گنبد دودناک ؛ کنایه است از آسمان : ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب دوده: آب دوده ؛ کنایه است از مرکب : من ز ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوده مرکب: دوده مرکب ؛ به معنی مداد و حبر است. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل دوده مرکب: مثل دوده مرکب ؛ نهایت سیاه شده مخصو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از دور دست بر اتش داشتن: از دور دست بر آتش داشتن ؛ خطابی طعن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دور رسیده: از دور رسیده ؛ مرادف از راه دور آمد ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دور رفتن از چیزی: به دور رفتن از ( ز ) چیزی ؛ فاصله گ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم بد دور: چشم بد دور ؛ چشم بد بر کنار باد. از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور امدن: دور آمدن ؛ دور برآمدن. بدبخت و بی ن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور از صواب: دور از صواب ؛ ناصواب. نادرست. دور ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور بودن از کسی: دور بودن از کسی ؛ فاصله داشتن از وی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور خواستن تن از سر کسی: دور خواستن تن از ( ز ) سر کسی ؛ جدا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور گرفتن خود را از چیزی یا کاری: دور گرفتن خود را از چیزی یا کاری ؛ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دور نگریستن: دور نگریستن ؛ دوربینی کردن. زمان آی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر کسی را دور دیده بودن: سر کسی را دور دیده بودن ؛ در غیاب ن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این شهر دور: از این شهر دور ؛ دور از این شهر. دو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دور افکندن: به دور افکندن ؛ دور افکندن. دوراندا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دودمان زاینده: دودمان زاینده ؛ بسیاری از جانوران پ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بادودمان: بادودمان ؛ اصیل. والاتبار. با اصل و ...

٣ هفته پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

( بگذار در کوزه آبش را بخور ) مع ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوبالا گشتن: دوبالا گشتن ( یا گردیدن ) ؛ دوبرابر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم دوختن بر چیزی یا به چیزی یا کسی یا جایی: چشم دوختن بر چیزی یا به چیزی یا کسی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل از چیزی پر غم و دود کردن: دل از چیزی پر غم و دود کردن ؛ اندوه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناز دوبالا کردن: ناز دوبالا کردن ؛ ناز دوبرابر کردن. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرودوختن چشم به چیزی: فرودوختن چشم به چیزی ؛ پابند و نگرا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل خانه دود گشتن: دل خانه دود گشتن ؛ کنایه از جایگاه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوتا کعبتین: دوتا کعبتین ؛ شب و روز. ( ناظم الاط ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود و گرد: دود و گرد ؛ خاطرآزرده. - || پریشا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زلف دوتا: زلف دوتا ؛ زلفین. دو رشته زلف. زلف ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر دوختن: بردوختن ؛ دوشیدن. بردوشیدن : بجای خ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر پر از دود بودن: سر پر از دود بودن ؛ غمناک شدن. ( از ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشت دو تا: پشت دوتا ( با فک اضافه ) ؛ با قد خم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوخت رفتن: دوخت رفتن ؛ در اصطلاح خیاطان آن قسم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت دوتا داشتن: پشت دوتا داشتن ؛ قد خمیده داشتن. خم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر چیزی پر از دود گشتن: سر چیزی پر از دود گشتن ؛ تیره و تار ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چرخ یا گنبد دوتا: چرخ یا گنبد دوتا ؛ آسمان خمیده پشت. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماشین دوخت: ماشین دوخت ؛ دستگاه کوچک دستی یا بز ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوتا اندر اوردن: دوتا اندر آوردن ؛ دوتا کردن. خم کرد ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوخت کردن: دوخت کردن ؛ کراهت داشتن. نفرت داشتن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوتاماندن: دوتاماندن ؛ خم ماندن. خمیده پشت مان ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دودقز: دودقز ؛ کرم پیله. دودالقز. دودالحری ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوتو شدن: دوتو شدن ؛ انحناء. ( دهار ) . خم شد ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود از کنده برمی خیزد: دود از کنده برمی خیزد ؛ در تداول عا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوتو گشتن: دوتو گشتن ؛ خمیده شدن. دوتا گشتن : ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود سوی نکویان رود: دود سوی نکویان رود ؛ یعنی روزگار هم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچار خوردن: دوچار خوردن ؛ روبروشدن. مواجه شدن. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود ابگینه گران: دود آبگینه گران ؛ دخان القواریر. ( ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود براوردن یا انگیختن از دوده یا دودمان: دود برآوردن یا انگیختن از دوده یا د ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود برکردن: دود برکردن ؛ دود برانگیختن. دود برآ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود به سر یا بر سر کسی رفتن: دود به سر یا بر سر کسی رفتن ؛ دود ا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوده چراغ: دوده چراغ ؛ دوده ای که ازچراغ برای ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چو دود: چو دود ؛ تند. زود. به سرعت بسیار. ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم دوختن از کسی یا چیزی: چشم دوختن ( یا بردوختن ) از کسی یا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوانیدن اب در لوله لاستیکی: دوانیدن آب در لوله لاستیکی ؛گذرانید ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم شادی دوختن: چشم شادی دوختن ؛ در شادی بستن. از ن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکمش را پردود کردن: شکمش را پردود کردن ؛ در تداول لوطیا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوانیدن بند در نیفه به وسیله بندکش: دوانیدن بند در نیفه به وسیله بندکش ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم دود: کم دود ؛ که در سوختن دود اندک از آن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم نیرنگ بردوختن: چشم نیرنگ بردوختن ؛ دیده مکر کسی را ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوانیدن پود در تار: دوانیدن پود در تار ؛ داخل کردن پود ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مانند دود: مانند [ یا بمانند ] دود ؛ به سرعت ب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم یا دیده دوختن: چشم یا دیده دوختن ( یا بردوختن یا ف ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوانیدن ریشه: دوانیدن ریشه ؛ ریشه بیرون کردن و ری ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل دود نبودن: اهل دود نبودن ؛ عادت به کشیدن سیگار ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم یا دیده کسی را دوختن: چشم یا دیده کسی را دوختن ( یا بردوخ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشک دوانیدن چشم: اشک دوانیدن چشم ؛ پراشک شدن آن. ( ز ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود به سرداشتن: دود به سرداشتن ؛ غرور و نخوت داشتن. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی را دوختن: دهان کسی را دوختن ؛ بستن دهان او را ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوانیدن اب: دوانیدن آب ؛ روان کردن آن. جاری ساخ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود جگر: دود جگر ؛ سوختن جگرو دود برآمدن از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیده از عیب کسی بردوختن: دیده از عیب کسی بردوختن ؛ چشم پوشی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرق دواتشه: عرق دوآتشه ؛ عرق شرابی که دو مرتبه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب به مسمار فرودوختن: لب به مسمار فرودوختن ؛کنایه است از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به میخ دوختن: به میخ دوختن ؛ میخکوب کردن. ( یاددا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حیات یا عمر دوباره: حیات یا عمر دوباره ؛ زندگی مکرر. حی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود دل خالی کردن: دود دل خالی کردن ؛ خلاصی خاطر از کا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درم اندر کلاه دوختن: درم اندر کلاه دوختن ؛ کنایه است از ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوباره کردن: دوباره کردن ؛ از سر گرفتن : اگر به ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود دل گرفتن: دود دل گرفتن ؛ به مزاح قلیان و چپق ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موی به تیر دوختن: موی به تیر دوختن ؛ با تیر موی را هد ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوبالا شدن: دوبالا شدن ؛ دوبرابر شدن. ( از آنند ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود دم: دود دم ؛ دود و دم. دود دل. کنایه از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک اندر دگر دوختن: یک اندر دگر دوختن ؛ یکی را به دیگری ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوبالا کردن: دوبالا کردن ؛ دوبرابر کردن. ( آنندر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود دماغ: دود دماغ ؛ تکبر و غرور و خودبینی. ( ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوان شدن: دوان شدن ؛ در حال دویدن رفتن : اصحا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچهار زدن: دوچهار زدن ؛ دوچار زدن یکدیگر را. پ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو چشمه روان: دو چشمه روان ؛ کنایه از دودیده گریا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچهار شدن: دوچهار شدن ؛ دوچار شدن. دچار شدن. م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوان عمر: دوان عمر ؛ عمر زودگذر و فرار : عمر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود چیزی به چشم کسی رفتن: دود چیزی به چشم کسی رفتن ؛ عواقب بد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوچندان شدن: دوچندان شدن ؛ دوبرابر شدن. دو چندان ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوان کردن: دوان کردن ؛ روانه ساختن. دوانیدن. ف ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم کسی بردوختن: چشم کسی بردوختن ؛ اغفال کردن وی : ا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود رفتن: دود رفتن ؛ دود برخاستن. دود برشدن. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سر کسی دواندن: بر سر کسی دواندن ؛ بدو تاختن. تاختن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیده بردوختن: دیده بردوختن ؛ چشم پوشیدن. نظر برگر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود رنگین برکردن صبح: دود رنگین برکردن صبح ؛ کنایه است از ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به در خانه کسی دواندن: به در خانه کسی دواندن ؛ گسیل داشتن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بردوختن خستگیها: بردوختن خستگیها ؛ التیام جراحات. بخ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دود مشعل: دود مشعل ؛ دودی که از مشعل خیزد : م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب خود را دوانیدن: اسب خود را دوانیدن ؛ به تاخت و تاز ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاره بردوختن: پاره بردوختن ؛ دوختن شکافته ها. اصل ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از اتش جز دودندیدن: از آتش جز دودندیدن ؛ بهره دود داشتن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسب دوانیدن: اسب دوانیدن ؛ اسب دوانی کردن. تند ر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جامه نو دوختن: جامه نو دوختن ؛ لباس تازه ای بر تن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سان دود: بر سان دود ؛ مانند دود. سخت تند و ت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب فصاحت بر کسی دوانیدن: اسب فصاحت بر کسی دوانیدن ؛ با کلام ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رقعه بر چیزی دوختن: رقعه بر چیزی دوختن ؛ وصله کردن : چن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوی دود گرفتن طعام: بوی دود گرفتن طعام ؛ دودگرفتن. دودز ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خود دوانیدن: بر خود دوانیدن ؛ تحریک کردن به سوی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دود چراغ تن نهادن: به دود چراغ تن نهادن ؛ دود چراغ خور ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رقعه بر رقعه دوختن: رقعه بر رقعه دوختن ؛ وصله روی وصله ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرکب سودا دوانیدن: مرکب سودا دوانیدن ؛ خیال خام کردن. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کردار دود: به کردار دود ؛ بر سان دود. سریعاً. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رقعه دوختن: رقعه دوختن ؛ وصله زدن. پینه زدن. دو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر کسی یا سر کسی دوانیدن: بر کسی یا سر کسی دوانیدن ؛ بدو حمله ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوچار زدن: دوچار زدن ؛ ملاقات کردن و گفتگو نمو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوام و بقا: دوام و بقا ؛ دوام و ثبات. پایداری و ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچار شدن: دوچار شدن ؛ منازعه و مباحثه کردن. ( ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوام و ثبات: دوام و ثبات ؛ دوام و بقا. پایداری. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچار گشتن: دوچار گشتن ؛ به یک ناگاه دوکس به یک ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوان امدن: دوان آمدن ( یا برآمدن ) ؛ آمدن در ح ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچار بودن: دوچار بودن ؛ گرفتار بودن و مبتلا بو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوان رفتن: دوان رفتن ؛ رفتن در حال دویدن : دوا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچار کردن: دوچار کردن ؛ مبتلا کردن. ( ناظم الا ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوچندان گردیدن یا گشتن: دوچندان گردیدن یا گشتن ؛ تضعیف. مضا ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدوام: بدوام ؛ همیشه و دایم. بالاتصال. متص ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی گدار به اب زدن: بی گدار به آب زدن : [عامیانه، کنایه ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند دوال: بند دوال ؛ بند کمر. بند کمربند : چن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جاردوال: جاردوال ؛ زنجیر دسته دار راندن خر ر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال خوردن: - دوال خوردن ؛ تازیانه خوردن : هرکس ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خم در دوال کمند اوردن: خم در دوال کمند آوردن ؛ کنایه از ان ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال بر دهل زدن: دوال بر دهل زدن ؛ کنایه از دهل نواخ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال زدن: دوال زدن ( یا برزدن ) بر کوس یا طبل ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوای درد بودن: دوای درد بودن ( نبودن ) ؛ کافی و سو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به خون بردن: دندان به خون بردن ( دربردن ) ؛ کنای ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان نواوردن: دندان نوآوردن ؛ به پیری و سالخوردگی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال از رخ برکشیدن: دوال از رخ برکشیدن ؛ با ناخن چهره ر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به دندان زدن: دندان به دندان زدن ؛ کنایه است از ح ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا بستن: دوا بستن ؛ مرهم نهادن. دارو گذاشتن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال برکشیدن: دوال برکشیدن یا کشیدن از ( ز ) پشت ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان نیشتر: دندان نیشتر ؛ دندان ناب و دندان کلب ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به دندان فشردن: دندان به دندان فشردن ؛ کنایه از صبر ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا جستن: دوا جستن ؛ معالجه و درمان کردن. ( آ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال در گلو کردن: دوال در گلو کردن ؛ کنایه ازخفه کردن ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندانهای کسی به هم خوردن: دندانهای کسی به هم خوردن ؛ حالتی که ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به دندان نشستن: دندان به دندان نشستن ( کلید شدن ) ؛ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال رکیب: دوال رکیب ؛ تسمه رکاب. بند رکاب و ز ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا ساختن: دوا ساختن ؛ مداواکردن. علاج نمودن. ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر دندان سفید کردن: سر دندان سفید کردن ؛ کنایه است از خ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به زهر خاییدن: دندان به زهر خاییدن ؛ مکروه داشتن و ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال شمشیر: دوال شمشیر ؛ بند چرمی شمشیر. ( ناظم ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا شدن: دوا شدن ؛ سبب معالجه شدن. مایه مداو ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به فارسی نهادن: دندان به فارسی نهادن ( گذاشتن ، مان ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال قصب: دوال قصب ؛ کنایه از حلقه گریبان. ( ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دواشدنی: دواشدنی ؛ چاره پذیر. قابل علاج. ( ی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال کمر: دوال کمر ؛ تسمه کمر. کمربند چرمین ی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دندان به کام خود بردن: دندان به کام خود بردن ( فروبردن ) ؛ ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوا نهادن: دوا نهادن ؛ مرهم گذاشتن. بهبود بخشی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوال کمر بستن بر چیزی: دوال کمر بستن بر چیزی ؛ آماده انجام ...

٣ هفته پیش

مدال‌های علی باقری