پیشنهادهای Ali Mi (٢٩)
نهادینه بهنجار
نهادینه
مهرزدن: نشان زدن، انگ زدن، برچسب زدن
سامان دادن سامان یافتن
شایع مرسوم رایج جاافتاده
نهادینه
گسترش دادن پیشبردن
چنین چیزی وجود دارد یا ندارد: در میان است یا نیست
سرراست
جوشیده ریشه گرفته پاگرفته
برخاسته
گزاره پرداز اندیشه پرداز
این گزاره به معنای آن است: به سان آن است، به آن سان است
برخاسته از
إعمال: کاربست
مسائل نوپیدا، نوپدید، نوین
هیچ ناپذیر نابود ناپذیر نیست ناپذیر تهی ناپذیر
راستا
توده گره
آبشخور
مقدمه نوشته: شناسنامه، پیشخوان
پی جویی
اشکال با نمونه های گزاره کوب نمونه های ناسازگار نمونه های گزاره ستیز
گزاره شکن ناسازگار گزاره ستیز
روراستی راستمداری راستپیمایی پختگی ورزیدگی آزمودگی استواری ارجمندی گرانمایگی بزرگی سرشناسی فرهیختگی والایی فرازمندی مهتری
میانجی. راوی مستقیم: گزارشگر، گزارشچی. راوی با واسطه: بازگزارشگر سخنبر، سخنبردار، سخندار، سخنچی، سخنباز، سخنتاب، سخنگزار، سخننگار، سخنمند، سخنجو، س ...
پذیرا
شناسه امتیاز: ما یمتاز به الشیء عن غیره برابر پارسی: شناسه
مایه پایه علت یک چیز: پایه ی یک چیز، مایه ی یک چیز