پیشنهادهای آزاده (١٤,٠٨٦)
خودش چیزی رو یاد گرفته.
او دایره المعارف متحرک … است. ( خیلی حالیشه. )
خیلی استعداد داره.
یه ثانیه فقط
میشه یک دقیقه بهم زمان بدی؟
اون عقل کل شیمیه.
الان میام.
یه ثانیه صبر کن
اگه بخوام حدس بزنم، میگم اون…
باید صبر کنی
تقریبا … ( مثلا It’s about10 miles away )
بر اساس چیزی که می دونم باید بگم که…
گفتنش سخته ولی من فکر می کنم که …
احتمالش زیاده که…
هیچ بعید نیست اگر …
حول و حوش ( مثلا It’s around three hours long )
نمی تونم تصمیم بگیرم.
بین … و … دو دلم.
حس ششمم بهم میگه که…
بهش فکر می کنم.
سر دور راهی هستم.
نظرم رو عوض کردم.
دارم دوباره بهش فکر می کنم.
اگه به قبل برمی گشتم می تونستم درست و غلط رو تشخیص بدم.
او من را متقاعد کرد که …
شانسه مردمه دیگه!
انگار یه دستی از غیب رسید. ( برای توصیف شانس های غیرمنتظره استفاده می شود. )
می ترسم که…
افتاده رو دور بدشانسی
این ( فکر و خیال ها ) تا صبح بیدارم نگه می دارن.
نمی تونم از فکر کردن به این که … دست بردارم.
انگار یه باری از روی دوشم برداشته شد.
نمی دونی چه قدر خیالم راحت شد.
یه لحظه من رو ترسوندی.
خیلی زود انجام میشه.
همین روزها اتفاق میفته.
نشون میده که همه چیز در آینده قرار چه شکلی بشه.
نشون میده که همه چیز در آینده قرار چه شکلی بشه.
تا چهل، پنجاه سال آینده اتفاق نمیفته.
بالاخره اتفاق میفته.
روزها را می شمارم تا زمانی که…
همین حالا این کار رو انجام می دم.
در آینده این کار رو انجام می دم ولی زمان دقیقش رو نمیدونم.
دیر یا زود…
همین حالا این کار رو انجام می دم.
چه … قشنگی.
فوق العاده به نظر می رسی.
دم آشپز گرم.
تو آشپز فوق العاده ای هستی.
این لازانیا لذیذه.