پیشنهاد‌های آزاده (٢٤,٢٧٥)

بازدید
١٤,١٠٠
تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سربسته ، به چی داری اشاره میکنی ؟ سربسته ، چی داری میگی ؟

پیشنهاد
٠

متن غیر مستقیم بیان میکند که. . .

پیشنهاد
٠

حرفاتون این معنی رو میده ( یا داره ) که ما دزدیم

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که از چهره اش پیداست

پیشنهاد
٠

آیا شما [با کنایه] میگویید که او بی عقل است؟آیا منظورتان این است که او احمق است؟

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که از عنوان آن بر می آید

پیشنهاد
٠

او سعی در حل مشکل دارد او می کوشد مشکل را حل کند

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

silly smile

پیشنهاد
٠

هیچ سوالی احمقانه نیست، اما بعضی جواب ها اینگونه اند ( یعنی بعضی از جواب ها احمقانه هستند )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

stupid act

پیشنهاد
٠

من هر چیزی را که باید خرد می شد، آماده کردم.

پیشنهاد
٠

من سبزیجات را قبلاً ( یا زودتر ) آماده کردم.

پیشنهاد
٠

کارل نمیدونست که چجوری گزارش رو آماده کنه

پیشنهاد
٠

{با} غلبه کردن بر احساسات، او از آنجا برگشت

پیشنهاد
٠

او در پنهان کردن احساساتش خوب بود.

پیشنهاد
٠

من به عنوان پرستار یاد گرفتم احساساتم رو کنترل کنم

پیشنهاد
٠

پاسخ ها کاملا بر اساس هیجان استوار شده بود.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دسترسی به لپ تاپ

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( راه ) دسترسی معلولین

پیشنهاد
٠

مانعِ نزدیک شدنِ کسی به . . . مانعِ تماسِ کسی شدن با . . .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نظرهای متضاد

پیشنهاد
٠

او عبوس و یکدنده و لجباز بود.

پیشنهاد
٠

در حقیقت خلافِ {آن} درست است.

پیشنهاد
٠

زندانی ها رو اون قدر شکنجه می کردن تا اعتراف کنن. rack ( فیزیکی – تاریخی ) : در معنای اصلی، اشاره به **شکنجه با دستگاه کشش ( rack ) ** که بدن فرد رو ...

پیشنهاد
٠

مدیر مخالف مصلحت عمومی نیست

پیشنهاد
٠

بعد از تصادف، از عذاب وجدان له شده بود. rack ( احساسی – استعاری ) : برای توصیف حالتی که فرد **از نظر ذهنی یا احساسی تحت فشار شدید یا عذاب وجدان قرار ...

پیشنهاد
٠

دارم مغزم رو فشار می دم که اسمشو یادم بیاد. rack ( ذهنی – محاوره ای ) : برای بیان تلاش شدید ذهنی؛ یعنی **مغز رو تحت فشار گذاشتن برای فکر کردن یا حل ...

پیشنهاد
٠

( در مورد کسی که پروتز سینه گداشته ) روی قفسه سینه اش طاقچه گذاشته

پیشنهاد
٠

بطری های شراب رو توی زیرزمین قفسه چینی کردن. rack ( فنی – فیزیکی ) : در برخی زمینه ها، به معنای **چیدن یا قرار دادن چیزی در قفسه یا چارچوب**

پیشنهاد
٠

روی میز، دیگه کاری ندارید ، ریس

پیشنهاد
٠

حسادت شکنجه اش میداد یا رنج میبرد

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

رنج پیری

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

به مغزخود فشار آوردن

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بارگذاری و آماده کردن اسلحه برای شلیک

پیشنهاد
٠

میزها خالی شدند ، جمع شون کن

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

به مغزم فشار آوردم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

طبقه وسط فر

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آزمایشگاه ) جا لوله ای

پیشنهاد
٠

خیلی پررویی !

پیشنهاد
٠

این مسئله ریاضی خیلی دشوار است.

پیشنهاد
٠

رانندگی در این جاده دشوار بود.

پیشنهاد
٠

او یک سوال پیچیده از من پرسید.

پیشنهاد
٠

این یک تصمیم دشوار برای گرفتن است.

پیشنهاد
٠

پارک دوبل در این مکان دشوار است.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تغییرِ/ تحولِ چالش بر انگیز

پیشنهاد
٠

مراقب باش، این یک شیب دشوار است.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آشفته بازار پیچیده و مشکل

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بهش عمل نمی کنیم

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عرف کاری رایج

پیشنهاد
٠

فرصت کردی خودت را به اعضای جدید تیم معرفی کنی؟