پیشنهادهای استاد حسین جعفری خویی (٨٠)
تکبُّر: از ریشه ی �کبر�، به معنی خودبزرگ بینی است؛ کسی که خود را از کسی دیگر برتر ببیند، به او احترام نکند و از او انتظار احترام داشته باشد.
ابْن ِ سَبیل : به پسر �ابن� گویند؛ چون نسل پدر را بنا می کند و از بنی مشتق شده است، به مسافر هم �ابن السبیل� می گویند؛ چون مسافران هستند که راه ها را ...
شفقت: به معنی ترسیدن است. رفیق شفیق به کسی گویند که نسبت به دوست خود بی تفاوت نیست، از کارهای او نگران است و نسبت به کارهای بد او ترسیده و تذکر می ده ...
غیرت: از کلمه غیر مشتق می شود؛ یعنی انسان نسبت به خانواده خود و دوستان و آشنایان بی تفاوت نباشد و زمان نیاز از آنها حمایت کند و بلا و خطر دیگران و اغ ...
دنیا: ۱ - به استناد این آیه �ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى� از دنا مشتق شده، دنا به معنی نزدیک شدن است و اشاره به آن دارد که انسان با زندگی در دنیا روز به ر ...
ظُلم: به دو معنا است: ۱ - ناقص کردن یک حق. کسی حق کارگری را کامل نمی دهد، پس در حق او ظلم می کند. ۲ - ظلم به معنی گذاشتن شئ در غیر جای استحقاق آن شئ ...
اضحی: به معنای تابش و گسترده شدن نور خورشید در ابتدای روز است. ( وَ الضُّحَی ) عید قربان را عید اضحی گویند؛ یعنی در آن روز انوار رحمت الهی بر زمین تا ...
مسجد: از ریشه سَجَد، طبق قرآن اسمی است که حضرت حق برای خانه خود برگزیده است. ومَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ؛ �مسجد� اسم مکان به معنی ...
شوریٰ: از ریشه �شُور� است، شور به استخراج چیزی از چیزی گفته می شود. �شوریٰ� به استخراج یک رأی از یک جمع گفته می شود. دین و احکام آن با شوری حاصل نمی ...
شفاعت: از شفع، در لغت به معنی ضمیمه کردن چیزی به چیزی دیگر است. مثال کسی می خواهد استخدام شود و تمام شرایط را دارد، فقط کمی دیر اقدام کرده است، فردی ...
صَدَقه: از صدق مشتق می شود، صدق به معنی راست گویی است که نشان از صداقت ایمان و توکل کمک کننده و شخص صدقه دهنده است. اگر انسان خدا را تصدیق کند، با بخ ...
تَصْرِیف: از ریشه صَرَفَ، به معنی گردیدن دَوَرانی است. "تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ" یعنی بادها، ابرها را به حالت دَوَرانی دورِ کره زمین به گردش در می آورند ...
دار: به معنی خانه است و جایی که دیوار دارد. از بهشت در قرآن به �دَار السَّلام� و �دَار الیَقین� نام برده شده است. از جهنم به �دار البَوار�، از آخرت ب ...
سَمّ: به معنی سوراخ است. زهر را �سَمّ� گویند چون در تمام منافذ و سوراخ های بدن ( مویرگ ها ) نفوذ و جریان و حرکت پیدا می کند. ( حتّی یَلِجَ الْجَمَلُ ...
تَکفیر: از کَفَرَ، به معنی پوشیده شدن گناهان توسط اعمال نیک است. مثال: اگر انسان پس از گناهی توبه واقعی کند، حتی اگر توبه اش نیز قبول نشود، خود توبه ...
حَبط: یعنی اعمال نیک انسان به واسطه گناهان، نابود می شود، مثال: عاق والدین شدن باعث نابودی اجرهای عبادت می شود؛ مگر اینکه انسان توبه کند.
تُصَعِّرْ: از صَعَر مشتق شده، گردن کشیدن شتر را صعر گویند. ولَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ: اگر انسان صورت خود را از کسی که سوال می پرسد یا نیازی دا ...
سَریر: به معنی تختی که از روی شادی بر آن بنشینند. تخت های بهشتی همه سریر هستند و بهشتیان بر روی آن ها با شادی نشسته اند.
سَریر: به معنای تختی که از روی شادی بر آن بنشینند. تخت های بهشتی همه سریر هستند و بهشتیان بر روی آن ها با شادی نشسته اند.
عَشَی: به معنی پوشاندن تاریکی در شب، زمین را گویند. وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ: یَعْشُ یعنی ...
صَرَخ: فریاد دادخواهی با نیت کذب و از روی شرک را گویند. فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُه، حضرت موسی به آن مرد عبری که استمداد ...
صَرَخ: فریاد دادخواهی با نیت کذب و از روی شرک را گویند. فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُه، حضرت موسی به آن مرد عبری که استمداد ...
ایقاض: کنار رفتن پرده حایل و در هم آمیختن دو شئ مجاور هم را گویند. زردی و سفیدی تخم مرغ به هم نمی آمیزد زیرا روی زردی پرده ای بسیار نازک و نامرئی به ...
ایقاض: کنار رفتن پرده حایل و در هم آمیختن دو شئ مجاور هم را گویند. زردی و سفیدی تخم مرغ به هم نمی آمیزد زیرا روی زردی پرده ای بسیار نازک و نامرئی به ...
کَسب: چیزی است که انسان حاصل می کند که یا از شرّ و بدی بوده و یا نیکی است. وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ: مصیبت و سخت ...
غَیب: به حقیقتی گفته می شود که وجود دارد. اگر بر کسی آن حقیقت از سوی خداوند برملاء شود به آن ظهور می گویند. عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَىٰ غ ...
سَلَک: حرکت به حالت پنهانی، مخفیانه و نامرئی را سلک گویند. فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ: نامرئی بودن مسیر آب در زیر زمین که به ...
عراء: از عَرَی، به معنی عریان و لخت است که بیابان را به علت نبود نبات، عَراء گویند. "لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرا ...
سَرَح: به معنای خارج شدن و ترک مشتاقانه از مکانی از روی انگیزه و رغبت را گویند. تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ، حکم این لغت در باب زنان به معنای رهاکردنی نیکو ...
عَیل: به معنای فقر ناشی از وابستگی به خلق را گویند. وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً بعد از اعلام حکم نجاست مشرکان و ممنوعیت ورودشان به مسجد الحرام، خداوند ...