پیشنهاد‌های استاد حسین جعفری خویی (٨٠)

بازدید
٤٨
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

سَکینه: سکینه از سکون مشتق شده است، �سکینه� در قرآن در دو مورد اشاره شده است: شب ( هوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ ) و همسر، خ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وفات: وفات از کلمه �وَفَی� به معنای عطای کامل پاداش یک تلاش است که هم ممکن است تلاش منفی ( گناه ) و به صورت عذاب، و هم تلاش مثبت ( عمل صالح ) به صورت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَوت: موت لحظه مرگ است که انسان از زنده به غیر زنده تبدیل می شود و در حقیقت طبق اشاره قرآن به اندازه یک چشیدن کوتاه مدت است: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُرْسَی: از راس، به توقف گاه از پیش تعیین شده اطلاق می گردد. ( وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا ) رأس: محل ثابت در با ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَجْرَی: به زمانِ شروع و به جریان افتادن کاری گفته می شود. ( وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رِجْز: رجز به اضطرابی گفته می شود که در یک بلای طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان یا میدان جنگ بر انسان وارد می شود و یک �خاطر شیطانی� است: "وَیُذْهِبَ ع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصابت: به معنای رسیدنِ یک تیر به هدف و فقط از سوی خداوند است: ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ. اصابت هم در معنای رسیدن خیر و هم در م ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظُلمَت: �ظلمت� نور ناکافی و ناقص برای امری است ولی ظلمات تاریکی مطلق و عدمِ نور است. واژه �ظلمت� در قرآن نیامده است. واژه ی �ظلمات� جمع ظلمت و به معن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

نَفْس: هر چیز که انسان را از سمتِ خدا به سمتِ دیگری بکشد �نَفْس� نام دارد. نَفس در قرآن، مؤنث ذکر شده است به آن علت که نفس و لذت هایِ آن، انسان را به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِعمت: به چیزی گفته می شود که از سویِ خداوند در اختیار انسان قرار می گیرد که یا برای دنیایِ او سودمند است ( آب ) یا برای آخرت ( نماز ) و یا هم برای د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نُصرَت: به معنای یاری رساندن، آن یاری رساندنی که سرانجام آن، پیروزی بوده و قطعی است. ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شَفَا: به لبه و کنار چاه یا یک حفره ی عمیق �شَفَا� می گویند. ( وَکُنْتُمْ عَلی‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها ) شِفا: رسیدن به به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَفْث: به معنی دمیدن است اما بر دمیدنِ شیطانی و پلید دلالت دارد: وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ، در دمیدن، طبق آیه مذکور اثری است که به آن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزَّت: هر چیزی که انسان داشته باشد ولی خلایق قدرتِ گرفتن آن را از او نداشته باشند �عزت� گفته می شود، پس اتوموبیل و خانه و پُست و مقام هیچکدام شامل عز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَزیز: تغییر یافته از کلمه ی �ارض عِزاز� است، �ارض عِزاز� به زمینی گویند که بیل در آن فرو نرود و چنان سخت باشد که کسی قدرت شخم زدن آن را نداشته باشد. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَنْدَاد: به حالتی گویند که کسی چیزی را به خدا در مالکیت و خلقت شریک قرار نمی دهد و خدایِ یگانه را خالق خویش می داند بلکه کسی را در �قدرت� شریک و معا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُشرِک: کسی را گویند که در خلقت و مالکیتِ خود چیزی را شریک خدا قرار می دهد، مثال بت ها را با خدا در امر خلقت و مالکیت خود، شریک قرار داده و آن بت را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لُمز: به معنای بدگویی در روبروی کسی است. ویْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، بسیاری از ما از روی نادانی گرفتار �لُمز� هستیم و با گفتنِ عیب کسی در مجلسی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هُمز: به عیب جویی و غیبت کردن پشت سر کسی گویند. ویْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ. عیب گویی، دیدنِ عیب در کسی است ولی عیب جویی، جستجویِ عیب در وجود دیگ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعاذه: پناه بردن به خدا از شیطان برای حفظِ نفس از خطر اوست. وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ الس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حَسِیسَ: به معناى صوتی است که احساس شود. لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا: مؤمنان و اولیاء الله صدای نفخه ی صور را آنچنان که دیگران احساس می کنند و می ترسن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرامت: از �غرام� به معنای سنگینی ( جریمه ) است. سنگ وزنِ ترازو را �غرام� گویند چون سنگین است. �گرم� از غرام است. ( این واژه از فارسی به زبان انگلیسی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غنائم: غنائم یا غنیمت از واژه غَنی، به معنای بی نیازی است. گوسفند را �غَنم� گویند چون صاحبش را بی نیاز می کند؛ از سوی دیگر چرای گوسفند نوعی میدان جنگ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قِسْطَاسِ: به نوک دماغه ی ترازو گویند که اگر ترازو درست باشد این دو دماغه مستقیم روبروی هم و در یک خط قرار می گیرند، اگر روبروی هم قرار نگیرند، باید ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

إدبار: از ریشه ی دُبُر، به معنای پشت است. ( وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَارَ النُّجُومِ ) إدبار به بدبختی هم گفته می شود، یعنی کسی که زندگی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشوع: از خَشَع، با خاک یکسان شدن در برابر برترین قدرت هستی است که انسان وقتی قدرت او را می بیند از ترس و حیاء جرأت بالا آوردنِ سر خود را هم ندارد. ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقیّه: از ریشه ی �وَقَیَ� به معنای ترسیدن است که با �ة� مصغر، تصغیر و کوچک شده ( به معنای ترس کوچک ) تقوی ترس از خدا، همیشگی و قلبی است اما تقیّه ترس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آخِرَت: از ریشه آخر، به معنی �دیگر� است. به جهان بعد از مرگ که جهان دیگری برای انسان است، �سرای آخرت� می گویند که قیامت هم، در آخرت انسان مستور است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

توقیر: از وقار، به معنای سکوت توأم با سنگینی و متانت است. انسانِ با وَقار کسی را گویند که در مجلسی با تمام سنگینی و هیبت می نشیند و ساکت و نظاره گر ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توقیر: از وقار، به معنای سکوت توأم با سنگینی و متانت است. انسانِ با وَقار کسی را گویند که در مجلسی با تمام سنگینی و هیبت می نشیند و ساکت و نظاره گر ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تَعزیر: به معنای بازداشتن از چیزی تا چیز دیگری را یاری دهند، گران فروش را با جریمه منع می کنند تا بر مردم سودِ گران خویش تحمیل نکند پس مردم را با تعز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تدبّر: تدبّر از ریشه ی �دُبُر� به معنی پشت است و تدبّر یعنی پشت و رو کردن برای فهمیدن عمق چیزی و به عبارتی بیل زدن و زیر و رو کردن یک چیز است. ( أَفَ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قَیِّم: به کسی یا چیزی گویند که ایستاده است و از کسی یا چیزی که نمی تواند بایستد محافظت می کند. ( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ ) یک درختچه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سَخَط: �سَخَط� خشمی است که در خدا به واسطه ی تبعیت جستن انسان از رضایت غیر خدا، ایجاد می گردد. سخط الله متضاد کلمه ی رضوانَ الله است. ( ذلِکَ بِأَنَّ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فِسق: در لغت به معنای از بین رفتن پوست نازک و قشر خرما گفته می شود. و إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ ال ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُلَّةٌ: به دوستی و رفاقت بسیار نزدیک معنی شده است. انسان برای تصاحب یک چیزِ ارزشمند، یا باید بهای آن را پرداخت کند یا با فروشنده، دوستی و رفاقت داشت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُلَّةٌ: به دوستی و رفاقت بسیار نزدیک معنی شده است. انسان برای تصاحب یک چیزِ ارزشمند، یا باید بهای آن را پرداخت کند یا با فروشنده، دوستی و رفاقت داشت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَیْعٌ: به خریدن چیزی در ازاء پرداختِ چیز دیگر را گویند. کسی برای رسیدن به خانه ای، مبلغی پول یا خانه ای دیگر می دهد تا آن خانه را بدست آورد. وَ یُنْ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلف: به جایگزینی در آینده می گویند. شاهِ بعد از شاهِ فعلی را �خلیفه� و فرزند خوب را �خَلَف صالح� می نامند. وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مارِج: به قسمت غیر رنگی آتش گویند که دیده نمی شود و دارای بالاترین درجه حرارت است. وخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّار، برای دیدن مارج اگر جلوی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَناح: به دو بال پرنده جَناح می گویند. ( وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ ) پرنده در خطر و سرما و گرما، فرزندانش را زیر بال خود جم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سواد: از کلمه أسْوَد به معنی سیاه کردن است. کسی که بتواند چیزی را در کاغذ بنویسد ( سیاه کند ) ، یا یک سیاهی را بخواند، سواد دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

حُور: به معنی رجوع و برگشت است. محلی که چرخ دور آن می چرخد تا به محل اول خود برسد را محور گویند. کلامی که بین دو نفر می گردد محاوره گویند. حوری به مع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفزاز: به بلند کردن با سرعت کسی برای انجام کاری که وادار شده است گویند تا کاری را به دست او به آسانی انجام دهند. ( واسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَلب: به راندن به قهر و خشم و اجبار با صدای بلند و صیحه گویند. درشکه چی با صدای بلند خشم بر اسب نشان می دهد و اسب را به سرعت می راند. ( وَأَجْلِبْ عَ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَبر: به دو معناست، ۱ - به معنی اصلاح یک شئ به قهر و زور بدون اختیار است؛ جبار برای انسان صفت ذم و برای خدا صفت مدح است. ۲ - برآورده شدن یک شی با جای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثَوب: ثواب از ریشه ثواب به معنی برگشت عمل انسان به خود اوست که ممکن است این عمل خوب یا بد باشد. ثوب برگشت چیزی به محل منظور را گویند. لباس را ثیاب گ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثَوب: برگشت چیزی به محل منظور را گویند. لباس را ثیاب گویند چون پارچه ای که برای بدن یک نفر اندازه گرفته شده است، دوخته شده و به حالت لباس به بدن او ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جُنُب: این کلمه از واژه جَنب، به معنی کنار و پهلو مشتق می شود، انسان جُنُب چون نمی تواند برخی کارها از قبیل نماز، روزه و تلاوت قرآن را انجام دهد و با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکبُّر: از ریشه ی �کبر�، به معنی خودبزرگ بینی است؛ کسی که خود را از کسی دیگر برتر ببیند، به او احترام نکند و از او انتظار احترام داشته باشد.

١