جدیدترین پیشنهادها
٤ سال پیش
٠
جعبه لباس جعبه کت و شلوار
٤ سال پیش
١٩
بطور اتفاقی شنیدن.
٤ سال پیش
٧
از صحنه فرار کردن - از صحنه جیم شدن
٤ سال پیش
١٣
بچه خوبی باش
٤ سال پیش
١٣
آزاد دهنده ( بو )
جدیدترین ترجمهها
٤ سال پیش
His mother came in carrying a pile of ironing in her arms.
٠
مادرش با یک دسته لباس اتو شده به بغل وارد شد.
٤ سال پیش
I overhear him saying he is going to Japan.
١
بطور اتفاقی شنیدم که می گفت قراره به ژاپن بره.
٤ سال پیش
When we meet difficults,we can lean on each other. Then we will be okay!
٠
وقتی با مشکلات روبرو هستیم می توانیم به هم دیگه تکیه کنیم. با این کار مشکلی نخواهیم داشت.
٤ سال پیش
The waters of the tropics are invitingly clear.
٠
آب های مناطق حاره ایی بطور وسوسه انگیزی روشن پاک و روشن هستند.
٤ سال پیش
I looked through all the socks but couldn't find a match for the striped one.
٤
همه ی جوراب ها را نگاه کردم اما نتوانستم لنگه ی جوراب راه راه را پیدا کنم
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.