تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

food that makes you feel happier because it tastes good to eat, or because it reminds you of home

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

used to invite someone to start eating and encourage them to eat as much as they want

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( idiom ) is exactly what you needed or wanted; gives total satisfaction

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To ruffle someone's feathers means to cause them to become very angry, nervous, or upset

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( informal ) most successful, powerful or authoritative person in a group

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

به معنای، از طرف دیگر ، از جهت دیگر، آن طرف دیگر قضیه را میدهد اما معمولا زمانی استفاده میشود که میخواهیم جنبه منفی چیزی را بگوئیم. مثل: On the othe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Change the appearance, structure, or character of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( verb ) Comparing . Let me begin by counter - posing two different conceptions of democracy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موقعی استفاده میشه که وقتی میخوایم بگیم اگر این کار یا فلان چیزی انجام بشه یا صورت بگیره، احتمالا با مشکلات زیادی روبرو بشه! This activity that you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Meet someone and spend time with them

پیشنهاد
٠

sth is far in advance of sth = adj. much higher than, much better than خیلی بالاتر از خیلی بهتر از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

adj. much higher than, much better than خیلی بالاتر از خیلی بهتر از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به همه اینها . . . با توجه به همه چیزهایی که گفته شد . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

And even more و حتی بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

To discover secret or forgotten facts by searching very carefully در کل در زبان فارسی اینجوری میگیم که، کند و کاو کردن در چیزی برای رسیدن به جواب یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حداکثر استفاده رو از چیزی بردن. The classroom is an opportunity to practise speaking, so make the most of it

پیشنهاد
١

منظور و مفهوم خودت رو برسون ( در صحبت کردن در مورد چیزی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

باید ها و نباید ها.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثالش تو فارسی میگیم این کار یا فلان چیز، هم خوبی داره هم بدی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Put something where you usually keep it, especially after usuing it. زمانی استفاده میشه که بعد از استفاده از چیزی، آن را سر جای قبلی آن بگذاریم. P ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Go over sth / Go through sth Look at, check, or discuss something carefully

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Go over sth / Go through sth Look at, check, or discuss something carefully

پیشنهاد
١

زیر نظر داشتن کسی با دقت

پیشنهاد
٠

اشاره داره به اصلاح عامیامه خودمون که میگیم، اینقد بگو یا این کار رو انجام بده تا زیر پات علف سبز بشه! منظورش اصرار یا انجام کاریه که هیچ نتیجه ای د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دو تا معنی داره که بستگی به جمله و موقعیت شما داره: مثلا یکیش میشه "برو گمشو" و یکی دیگش میشه "من گمشدم" یعنی موقعی که در مسیری یا جایی آدرسی رو ند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عمرا، امکان نداره، اصلا

پیشنهاد
١

دیدید ما تو فارسی میگیم که، من دیگه دور این کار یا آدم یا مثلا هرچیز دیگه ای خط کشیدم و این معنیو میده که دیگه سمت اون کار یا آدم به هر دلیلی نمیرید؟ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طلبیدن کسی و دعوت آن به یک مبارزه یا یک چالش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Look at the pages of sth, without reading it Ex= I flicked through his new book نگاه خیلی سریع و اجمالی به یک متن یا کتابی انداختن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که خیلی بامزه و شوخه و بودن باهاش خوش میگذره رو میگن مثلا: He was a good laugh and we had a whale of time last night.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاری یا چیزی که ادامه پیدا میکنه و خیلی طول میکشه! The meeting dragged on for hours