تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Brassy cough: ● سرفه ی بلند و خشن ( شبیه هاپ هاپ سگ:barking cough ) ● از علائم بیماری croup ( خروسک )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✔️ در پزشکی:احساس سرمای ناگهانی همراه با لرز همراه با افزایش دما، اغلب همراه با تعریق زیاد، به ویژه در شروع یا اوج تب a sudden feeling of cold with s ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پوشیده شده یا تزئین شده با قطعاتِ کوچک زیاد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Coitarche is a term that refers to the age at which someone has their first sexual intercourse

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای بیان وضعیت مناسب سلامتی استفاده می شود " to be in good physical health "

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

:To throw tantrum➕️ _قشقرق کردن ( در بچه های دو تا سه سال و بعنوان بخشی از milestones دیده می شود )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️جاده خاکی زدن. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️ عرق کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️پنهان شدن زیر چیزی و پوشاندن صورت و سر به عنوان راهی برای محافظت از خود به عنوان مثال در برابر انفجار و تیراندازی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت ناگهانی و غیرمنتظره اتفاق بیفتد یا به وجود بیاید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️غرق در دنیای خودش شده. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️ پیگیری و رسیدگی کردن. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️ خارج شدن اوضاع از کنترل!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

➕️یک سبک ارتباطی غیرطبیعی که رسمی یا غیرقابل انعطاف است و می تواند برای موقعیت نامناسب باشد[گفتار فاقد تون، ریتم ، محتوا و ساختار مناسب] از علائم بیم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چین و چروک پوستی معادل:wrinkles

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی به منظور بیان اختلال شناختی ( مه آلود شدن حافظه ) استفاده می شود Example:The patient loss consciousness after collision and now report "fo ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🇺🇸احساس گیجی و عدم تفکر مشخص بعد از یک اتفاق و حادثه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✖️خالی کردن زانو[اصطلاح پزشکی] معادل:giving way

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

متحمل شدن. . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیب به عضلات روتاتور کاف ( چرخاننده ی شانه ) در شخص پرتاب کننده ی توپ در بازی بیس بال

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✖️برچیزی غلبه کردن یا فشار دادن[To overcome] ✖️تلاش بیشتر[To make an effort] ✖️تحت فشار قرار دادن چیزی[To weigh down]

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

✖️ عبور از کنار با سُر خوردن یا اجتناب از برخورد کامل با چیزی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✖️جمع کردن انگشتان پا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

✖️برخورد[noun] Example: striking the ground during a fall برخورد با زمین حین سقوط

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[عنوان شغلی]نصاب فرش، موکت و کف پوش

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا رفتن از. . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✖️درب محافظ ماهیتابه[مانع از پاشیدن ( splatter ) می شود]

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

✖️افتراق - تفکیک - تمایز Example: Delineation between self and nonself is difficult.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✖️قربانی گرفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحمل وزن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

✖️ جر خوردن ✖️ تکه تکه و پاره شدن Synonyms: ■ CUT ■ Trimmed