پیشنهادهای Mohamed (١٩)
فعل: تجهیز کردن ( با طناب ، بادبان ) ، دستکار کردن ( تقلب کردن ) اسم: آرایش دادن بادبانها، دکل حفاری، تریلی ( مفصل دار ) ، لباس فرم، وسیله
stiff صفت، سفت / فعل: انعام دادن / قید: خیلی زیاد با sniff اشبتاه نگیرید
اسم: نوک/ نقطه/ مکان/ ویژگی/ امتیاز/ جهت فعل: اشاره کردن، نشانه گرفتن
bang فعل: کوبیدن, ضربه زدن، سکس داشتن اسم : صدای بلند قید: دقیقا، مستقیم banged ضربه خورده اصطلاح عامیانه اغلب برای توصیف عمل تزریق کردن مواد مخدر
objective ( n ) هدف/مقصود objective ( adj ) عینی/قابل مشاهد _ بی طرفانه subjective ( n ) طرف داری از. . . . ( شخصی ) _ فاعلی subjective ( adj ) ذهنی/ ...
اسم: صورت حساب فعل: انتخاب کردن، کلید جهش ( در کامپیوتر ) ، علامت گذاری کردن . رفقایی که نوشتن قرص درست نمی باشه، چون پزشکا به اختصار می نویسن tab ...
اسم: نوک/ نقطه/ مکان/ ویژگی/ امتیاز/ جهت فعل: اشاره کردن، نشانه گرفتن
فعل: گردآوری، متراکم ساختن، جمع کردن اسم: کل، تراکم صفت: متراکم
تله انفجاری
همون بیسیم
کبیر، بزرگ مثلا در مثال the Alexandra the Great اسکندر کبیر
Leaf - footed اگر در جمله ای باشد که موضوع رانندگی است یعنی گاز دادن اما اگری درجمله ای باشد که موضوع راه رفتن انسان باشد یعنی آهسته رفتن Leaf - foo ...
Cause damage to
بی زحمت
measures با measure فرق دارە measures : اقدامات measure : اندازە گیری
حساب ( حساب بانکی ) که پول به آن واریز میشود
از آنها
پیشوند Paleo بە معنای old می باشە و معنی کلمە میتواند دیرینە شناسی باشد
وجود یا حضور در جایی