محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sucking: مکش، مک زنی، میک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sucking: مکش، مک زنی، میک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuel: سوخت رسانی، نیروبخشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one party: تک حزبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one party: تک حزبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

draconic: دراکولایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

draconian: دراکولایی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one child policy: سیاست تک فرزندی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

destabilized: بی ثبات، متزلزل، ناپایدار، غیرپابرج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

destabilized: بی ثبات، متزلزل، ناپایدار، غیرپابرج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

destabilization: بی ثبات سازی، متزلزل سازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stabilizing: ثبات بخشی، ثبات بخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stabilizing: ثبات بخشی، ثبات بخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stabilization: ثبات بخشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

destabilizing: بی ثبات سازی، متزلزل سازی، متزلزل س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stabilize: ثبات بخشی، پابرجاسازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep pace: همگام/هم پا/هم قدم/همراه/هم عنان/هم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is no general rule: هیچ قانون کلی وجود ندارد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is no choice: هیچ گزینه ای وجود ندارد؛ هیچ انتخاب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limiting: تحدید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clean slate: حساب پاک، پرونده پاک، شروع از سرنو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wipe the slate clean: آغاز دوباره، شروع از سرنو، پاک کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in full agreement: در توافق کامل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal preference: سلیقه/ترجیح/پسند شخصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

personal preference: سلیقه/ترجیح/پسند شخصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a matter of: موضوعِ، مساله ی a matter of life an ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concluding discussion: مبحث پایانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

policy of austerity: سیاست ریاضت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adventurism: ماجراجویی، بی پروایی، بی باکی، بی م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adventurist: ماجراجو، بی پروا، بی باک، بی مبالات ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mobilise: مدخل mobilize را ببینید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mobilisation: برای معانی بیشتر مدخل mobilization ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decision makers: تصمیم گیران

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decision makers: تصمیم گیران

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

true sense: معنای واقعی to effect structural tr ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

true sense: معنای واقعی to effect structural tr ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very difficult: پرزحمت، پرمشقت، پردردسر، شاق، بسیار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

effect: اثرگذاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influence: تاثیرگذاری، اعمال نفوذ ( کردن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

influencing factors: عوامل تاثیرگذار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

influencing: تاثیرگذار، تاثیرگذاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

override: غلبه کردن، غالب شدن/آمدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of nowhere: از ناکجا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come out of nowhere: یکهو سبز شدن، از ناکجا پدیدار شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come out of nowhere: یکهو سبز شدن، از ناکجا پدیدار شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fully fledged: متکامل، تکامل یافته، تمام وکمال، با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ripe for action: آماده عمل/اقدام

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reformed: اصلاحات یافته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هم زدن: "به هم زدن" گاهی به معنای "به دست آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep pace with: هم پا/هم قدم/همراه/هم عنان/هم دوش ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complement: تکمیل کننده بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i think: I think that : ( من ) فکر می کنم که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i think: I think that : ( من ) فکر می کنم که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i think so: به نظرم آره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't think so: فکر نکنم ( اینطور باشه ) ، به نظرم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't think so: فکر نکنم ( اینطور باشه ) ، به نظرم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i believe so: من اینطور باور دارم، باور من این اس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i believe so: من اینطور باور دارم، باور من این اس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i guess not: به گمانم نه، گمان نمی کنم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i guess so: به گمانم ( اینطور باشد ) ، گمان کنم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i guess so: به گمانم ( اینطور باشد ) ، گمان کنم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mobilize: ساماندهی، سازماندهی، گردآوری، احضار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medium sized: متوسط small and medium - sized firm ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self made man: فرد خودساخته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

open for suggestions: پذیرای پیشنهادات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show a loss: ضرر دادن if a company, project, etc ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make loss: ضرردهی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show a profit: سود دادن، سوددهی، سودآوری if a comp ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make profit: سودآوری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incredulous: باور نکردنی، غیر قابل باور، باورناپ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

colossal lie: دروغ شاخدار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a host of: جمع کثیری از، شمار زیادی از، لشکری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a host of: جمع کثیری از، شمار زیادی از، لشکری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

host of: جمع کثیری از، شمار زیادی از، لشکری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a whole host of: بی شمار a whole host of ultra - sop ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear of: چیزی به گوش کسی خوردن/رفتن ? have y ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

derivative: اشتقاق، پیامد، محصول جانبی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debt swap: تهاتر بدهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incredibly: به طور باورناپذیری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

begin to: رفته رفته، اندک اندک، به تدریج، تدر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start to: کم کم، رفته رفته، اندک اندک، به تدر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

start to: کم کم، رفته رفته، اندک اندک، به تدر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persistent: مستدام

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the good: در جهت خیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the good: در جهت خیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the case: be the case : to be true or correct ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debt position: وضعیت بدهی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

external debt: بدهی خارجی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

user guide: راهنمای کاربر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intrinsical: ذاتی، فطری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imbalance: بی توازنی، ناموزونی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the form of: در قالبِ، به شکلِ، به صورتِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the form of: در قالبِ، به شکلِ، به صورتِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subordinate role: نقش فرعی/جانبی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very stable: پرثبات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

factory owner: کارخانه دار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dweller: پسوند: - نشین city dweller : شهرنشی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dweller: پسوند: - نشین city dweller : شهرنشی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unprepared: آماده نشده، ناساخته. نیاراسته. نابس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that: به طوری که، به گونه ای که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop out of: انصراف/خروج از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop out: خروج

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marked by: مشخص شدن با، مشخصه آن . . . است The ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marked by: مشخص شدن با، مشخصه آن . . . است The ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

professions: مشاغل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deployment of forces: استقرار نیروها/قوا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rise above: برتری یافتن، چیره/مستولی شدن، غلبه/ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come across as: به نظر رسیدن، نمودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more simply: به بیان ساده تر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revitalisation: مدخل revitalization را ببینید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contributor: مشارکت کننده، عامل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a contribution: مشارکت کردن، شراکت کردن/داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

being attacked: مورد حمله

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attacked: مورد حمله ( واقع شدن/قرار گرفتن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attacked: مورد حمله ( واقع شدن/قرار گرفتن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

true: to be true: صادق بودن، صدق کردن، صح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with little or no: بی هیچ یا با اندک. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suitable for: مناسبِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operated: به کار افتادن، به کار رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seminar: همایش، گردهمایی، نشست، مجمع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alongside: هم پای، همگام با، هم دوشِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eclectic: گلچین وار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: رتق وفتق کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very influential: بسیار تاثیرگذار، پرتاثیر، پراثر، پر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: برگرفته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indisciplinarity: بی رشته ای، بی رشتگی، بی رشته سازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

founding fathers: بنیانگذاران، پایه گذاران، پایه ریزا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hindsight: نگاه به گذشته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vanishing: روبه زوال، روبه نابودی، روبه انقراض

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unpromising: غیرنویدبخش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lack of respect: کم احترامی، بی احترامی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lack of concern: بی اهمیتی، کم اهمیتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lack of competence: ناشایستگی، بی صلاحیتی، بی کفایتی، ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lack of coordination: ناهماهنگی، بی تناسبی؛ ناموزونی، بی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lack of faith: بی ایمانی، بی اعتقادی، ناباوری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

when need: در صورت نیاز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naming: نامگذاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

naming: نامگذاری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mental rotation: چرخش ذهنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go with the flow: هر چه بادا باد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look up and down: زمین و زمان را گشتن، همه جا را زیرو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceptualise: مفهوم پردازی، مفهوم آفرینی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conceptualising: مفهوم پردازی، مفهوم آفرینی، مفهوم س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public activity: فعالیت عام المنفعه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disinvest: سرمایه برداری، سرمایه گذاری منفی، ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inventing: ابداع، اختراع مبدع، مخترع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inventing: ابداع، اختراع مبدع، مخترع

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bracketed: داخل پرانتز، پرانتزشده bracketed te ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discussing: مطرح سازی، طرح

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revolve: بر حول چیزی گشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vital: پراهمیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exclusiveness: انحصار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel survey: بررسی آماری سفر

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inadequate: بی کفایت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inadequate: بی کفایت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specify: نمایاندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparatus: دم ودستگاه، سازوبرگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

previously: پیش از این

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be up to sth: درصدد بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be up to: درصدد بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afflict: دامن کسی را گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shape: شکل دهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propositions: فرضیات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

improvisation: بداهه سازی، بداهه کاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie behind: در پس پرده چیزی قرار داشتن، در پس چ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the devil is in the detail: غفلت از جزئیات ( فروع ) کار شیطان ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the devil is in the detail: غفلت از جزئیات ( فروع ) کار شیطان ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیطان در جزئیات است: The Devil is in the Details : غفلت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

initiative: نهاد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach to the heart of: به بطن چیزی دست یافتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

miracle worker: معجزه گر، معجزه آفرین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anguish: درد جانکاه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miracle working: معجزه گری، معجزه آفرینی معجزه گر، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

produced by: تولیدشده توسطِ، حاصل از، ماحصلِ، مح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

produced by: تولیدشده توسطِ، حاصل از، ماحصلِ، مح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ignore: از قلم انداختن، فروگذاردن، بی اعتنا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incomparably: به طور مقایسه ناپذیری، به طرز قیاس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incomparably: به طور مقایسه ناپذیری، به طرز قیاس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

most unlikely: نامحتمل ترین

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delinking: پیوندزدایی، قطع ارتباط/پیوند

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disjointed: فاقد پیوند

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring to the fore: برجسته کردن، مطرح کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to the fore: برجسته کردن، مطرح کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put to the fore: به میان آوردن، به صحنه آوردن، مطرح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

problematize: مسئله سازی، مسئله پردازی، مشکل سازی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

problematize: مسئله سازی، مسئله پردازی، مشکل سازی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

problematise: مسئله سازی، مسئله پردازی، مشکل سازی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

problematizing: مسئله سازی، مسئله پردازی، مشکل سازی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

problematising: مسئله سازی، مسئله پردازی، مشکل سازی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tending to: متمایل/مایل به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tending to: متمایل/مایل به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tending: متمایل، مایل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedrock: سنگ بنا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bedrock: سنگ بنا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after a while: پس از چندی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unknowable: شناخت ناپذیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknowable: شناخت ناپذیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here are: . . . در اینجا آمده است، این ها . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here are: . . . در اینجا آمده است، این ها . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

TO: 1 برای، از دید، به نظر، از نظر، از ...

١١ ماه پیش

مدال‌های محدثه فرومدی