محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walkable: پیاده مدار، قابل پیاده روی، مناسب پ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

policy package: بسته سیاستی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cobenefitial: مشترک المنافع

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tax on improvement: مالیات بر توسعه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

development tax: مالیات بر توسعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bid up: افزایش دادن ( قیمت )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fork lift truck: افرازه یا لیفتراک ماشینی است دارای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frustrated: عاجز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulative: ملعبه کننده، ملعبه ساز، کسی که دیگر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a bind: در مخمصه بودن/افتادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

روان بنه: روان بنه یا طرحواره: نخستین واحدهای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free from: در امان از free from harm : از آسیب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اناتومیک: کالبدی، کالبدشناسانه، وابسته به کال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part of: سهمی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make friends: دوست یابی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

making friends: دوست یابی، دوست پیدا کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fru: واحد قابل تعویض field - replaceabl ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cru: CRU Customer Replaceable Unit

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

characters: حروف، علائم Chinese characters : حر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

argue: مدعی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in any way: درهرصورت، درهرحال، به هر رو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hera: الهه ازدواج و وفاداری به همسر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change your mind: تغییر عقیده دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aphrodite: آفرودیت الهه آفرینش است؛ در زبان کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

athena: الهه عقل و منطق ( و کنترل احساسات د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demeter: الهه مادر ( دیمیتر مادر پرسفون است ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persephone: الهه خامی و بی تجربگی و بازیگوشی و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hestia: الهه معنویت ( هستیا زنی معنوی است ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hestia: الهه معنویت ( هستیا زنی معنوی است ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to put it simply: ساده بگوییم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to put it more simply: ساده تر بگویم/بگوییم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tall poppy syndrome: بیماری زیرآب زنی/ چوب لای چرخ گذاری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: تبدیل ارز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kill time: فوت وقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

problem analysis: تحلیل مساله/مشکل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

textspeak: شکسته نویسی، محاوره نویسی، عامیانه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have had enough: بس بودن، کافی بودن I'd had enough ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jobless: عاطل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sedate: تزریق ( داروی ) آرامبخش/مسکن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel deprived: احساس محرومیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoplifting: مغازه دزدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

communication apprehension: ارتباط هراسی، ارتباط گریزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line of: گذرگاهِ، راستایِ، مسیرِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line of research: مسیر پژوهشی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self feedback: خودبازخورددهی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self neglect: خودفراموشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noninstrumental: غیرسودمند، غیرمفید، غیرموثر، ناموثر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time perspective: از منظر زمان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self dialogue: خودهمکلامی، خودگفتگوگری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

introduced by: مطرح در، مطروحه در

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the aims to which: هدفی که در جهت آن اهدافی که در جهت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goal setting: هدف گذار ( ِی )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

previously identified: پیش شناخته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

try and: "informal for "try to عامیانه ی try ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay summary: خلاصه موجز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dual process: پردازش دوگانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dual process theory: نظریه پردازش دوگانه ( روان شناسی ) ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: برنامه ای مناسب کودکان

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: هجوم غم

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

total: تعداد کل امتیازات گرفته شده برابر ش ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: دیوار مابین اتاق ها

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

measure: او مسافت را به دقت اندازه گرفت؛او ف ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account for: این واقعیت که بیکاری هنوز دارد افزا ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application: این ها حقایق جالبی اند، اما هیچ کار ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application: پس از اولین رنگ زنی، قدم به عقب گذا ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explore: دانشمندان، جنگل را به امید رویت پرن ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convincing: من استدلال او را بسیار قانع کننده ی ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dysfunctional: از آن جا که در خانواده ای نابسامان ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once: او زمانی معلم بود

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once: او ماهی یک بار به مادرش زنگ می زند.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generation: نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conventional: والدین خیلی سنتی او نمی توانستند بف ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do well: عملکرد خوبی داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hiccup: وقفه، سکته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boom and bust: رونق و رکود a situation in which a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boom and bust: رونق و رکود a situation in which a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go wrong: به راه/روبه راه نبودن، اشتباه شدن/ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same difference: به ظاهر متفاوت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contractors: طرفین قرارداد، پیمانکاران، مقاطعه ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contractors: طرفین قرارداد، پیمانکاران، مقاطعه ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embodied: 1 بدنمند 2 گنجیده، نهفته، موجود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

language learner: زبان آموز، فراگیر/فراگیرنده زبان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

l2: زبان دوم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

l1: زبان اول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

l1: زبان اول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unintentionally: اشتباهی، اشتباها، غیرعمد، سهوا، غیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roll back: عقب نشینی ( کردن )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unknowingly: ناآگاهانه، ندانسته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collapsed: فروپاشیده، فروافتاده، فروریخته، متل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collapse: از هم پاشیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ways of thinking: طرز تفکرات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth out: هموارسازی، تخفیف، کاستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expressively: آشکارا، به وضوح

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope with: پرداختن، حریف شدن، چیره شدن، جوابگو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transcend: عبور ( کردن از )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laundering: پولشویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laundering: پولشویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if possible: در صورت ممکن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقتباس کردن: برگرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقتباس کردن: برگرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly: پسوند: سازگار با، دوستدارِ، متناسبِ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change of course: تغییر جهت، تغییر مسیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change course: تغییر جهت دادن، رو کردن به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implement: پیاده کردن، کاربست، کارگزاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transborder: فرامرزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go into reverse: پسرفت، پسروی، برگشت، عقبگرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superefficient: فوق کارآمد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

path dependence: وابستگی به مسیر Path dependence exp ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turned inside out: واژگون، واژگونه، برعکس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inside out: واژگون، واژگونه، وارونه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deindustrialize: صنعت زدایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deindustrialise: صنعت زدایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deindustrialisation: صنعت زدایی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deindustrializing: صنعت زدایی، صنعت زدا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vengeance: انتقام جویی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vengeance: انتقام جویی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combined with: همراه با، به همراه، توام با، در کنا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

combined with: همراه با، به همراه، توام با، در کنا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very rapid: بسیار سریع، پرسرعت، پرشتاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

habitat: سکونتگاه، محل اسکان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow: کم شدن، کاهش یافتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with no doubt: بی هیچ تردیدی، بی هیچ شکی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with no: بی هیچ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a variety of: انواعِ، مختلف، جورواجور، متنوع، گون ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe clean: 1 پاک کردن :to clean something by w ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

international world: جهان بین الملل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aligned to: هم راستا/همسو/هماهنگ/همخوان/موافق/م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aligned to: هم راستا/همسو/هماهنگ/همخوان/موافق/م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

felt: محسوس

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

populations: جمعیت ها، مردمان، نفوس، جوامع، گروه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

populations: جمعیت ها، مردمان، نفوس، جوامع، گروه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conclusively: قطعا، مسلما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unjustified: ناموجه، غیرموجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invidious: غیر منصفانه، غیرموجه، ناموجه، ناعاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

u turn: زیروروشدگی، دور کامل، وارونی، وارون ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

artefact: محصول، وسیله، ابزار، شی، دست ساخت، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embeddedness: تثبیت شدگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ordinary people: مردم عادی/معمولی، عامه مردم، مردم ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordinary people: مردم عادی/معمولی، عامه مردم، مردم ع ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

property owning: مالکیت دارایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tempted: فریفته، اغواشده، وسوسه شده، تحریک ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ie: از جمله، فی المثل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satellite city: شهر اقماری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misunderstanding: درک نادرست

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maoist: مائوئیست، مائوگرا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thinking and practice: پندار و کردار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tools: آلات، ادوات، لوازم، اسباب، وسایط، س ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

symbolized by: . . . نماد آن است symbolized by th ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pioneered: be pioneered by : به پیشگامی . . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pioneered: be pioneered by : به پیشگامی . . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: تهی از، خروج از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come into play: وارد عمل شدن، وارد صحنه شدن، پا به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very dangerous: پرخطر، پرمخاطره، پرهراس، بسیار ترسن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

name of the game: با ترجمه تحت الفظی هم می توان معنای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the name of the game: به مدخل name of the game رجوع کنید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slotted: چفت ( شده ) ، جور ( شده ) ، به خوبی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slot: slot in : جای دادن در، گنجاندن در، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slot in: جای دادن/گرفتن در، قرار دادن/گرفتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in some ways: از جهاتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a hint: مطلب را گرفتن، متوجه مطلب شدن، متوج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take a hint: مطلب را گرفتن، متوجه مطلب شدن، متوج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشارتا: معنی: به اشاره متضاد : صراحتا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deny: نفی کردن، نافی/نفی کننده بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very strong: پرقدرت، پرنیرو، پرتوان، پرمایه، پرز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

built on: بنا بر، بر پایه، بر مبنای، مبتنی/مب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

megaregion: اَبَرمنطقه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modestly: به مقدار کم، کم، اندک، به سادگی، به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modestly: به مقدار کم، کم، اندک، به سادگی، به ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pearl river: رود پِرل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: محقق کردن، عینیت بخشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

provided: ارائه شده، قیدشده، تامین شده، فراهم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bureau of statistics: اداره آمار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

referred: مورد ارجاع

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low wage: کم درآمد، کم مزد، کم دستمزد، دستمزد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low wage: کم درآمد، کم مزد، کم دستمزد، دستمزد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unsustained: ناپایدار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overemphasize: زیادی تاکید داشتن، تاکید زیادی داشت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buck: پشت پا زدن، تن ندادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

based upon: برای معانی بیشتر مدخل based on را ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

built upon: برای معانی بیشتر مدخل built on را ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

built upon: برای معانی بیشتر مدخل built on را ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the low side: مدخل be on the low side را ببینید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low side: مدخل be on the low side را ببینید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the low side: It implies that there are fewer tha ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the high side: درجه زیادی داشتن، بالادرجه بودن، مق ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high side: مدخل on the high side را ببینید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moyenne duree: میان مدت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eventism: کوتاه مدت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fix: راهکار، علاج، پاسخ، درمان، دوا، تعم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conduct: ( به ) پیش بردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: دوگانگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

express as: نشان دادن به صورت/به شکل/در قالب To ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fellow creatures: هم نوعان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fellow inmate: هم بند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allies: متحدان، هم عهدان، همدستان، قربا، من ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supporters: هواداران، طرفداران، هواخواهان، پشتی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strip off: روبرداری، پرده برداری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

post: پسوند: پسا، پس از، مابعد China emb ...

١١ ماه پیش

مدال‌های محدثه فرومدی