دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٤,٠٧٥
رتبه در دیکشنری
١,٠٧٦
لایک
٣٦٥
دیسلایک
٢٥
جدیدترین پیشنهادها
٢ روز پیش
٠
سه کلمه شبیه به هم به معنی "دور شدن از سوژه" wander off: دور شدن به طور فیزیکی از جهت، محلی یا تصمیمی به طور غیر عمدی. stray: دور شدن از یک موضوع ی ...
٢ روز پیش
٠
( درخواست، پیشنهاد یا اقدام برای ) خواست "خود" را به نتیجه رساندن. کلمه ای قابل بکارگیری در زمینه پیشنهادات خرید، دستورات ، انجام اقدامات دلخواه و . ...
٢ روز پیش
٠
هم خانواده با کلمه army به معنی ارتش
٢ روز پیش
٠
معادل دقیق نیست همینه که این کلمه انقدر راحت وارد فارسی شده.
٢ روز پیش
٠
دو معنی دارد: 1. انجام عملی به طور جمعی ( The team made concerted efforts ) 2. انجام عملی با پشتکار ( her concerted efforts )
جدیدترین ترجمهها
٢ روز پیش
I had to fight my way through the milling crowd.
٠
مجبور بودم از میان جمعیت پرسه زن راهم را باز می کردم.
١ ماه پیش
He resigned after his implication in a sex scandal.
٠
او بعد از ارتباط غیر مستقیمش در آبروریزی جنسی استعفا داد
١ ماه پیش
Staffing levels had already been cut to the bone .
٠
اون موقع میزان نیرو گیری به حداقل رسیده بود
٢ ماه پیش
Three burly toughs elbowed their way to the front.
٠
سه مرد گردن کلفت با آرنج ( هل دادند و از میان جمعیت ) به جلو رفتند
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.