دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤,٤٧٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
٩٩٨
لایک
لایک
٤٠٤
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٧

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٢
رتبه
رتبه در بپرس
٩,٨١٤
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

فرمانبرانه

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "شدنی": viable: شدنی ( متمرکز بر میزان موفقیت در کار یا ایده ای ) feasible: شدنی ( متمرکز بر میزان محال نبودن کار ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "شدنی": viable: شدنی ( متمرکز بر میزان موفقیت در کار یا ایده ای ) feasible: شدنی ( متمرکز بر میزان محال نبودن کار ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
١

چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "شدنی": viable: شدنی ( متمرکز بر میزان موفقیت در کار یا ایده ای ) feasible: شدنی ( متمرکز بر میزان محال نبودن کار ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

به زیر آوردن ( کسی یا گروهی ) ___ به اصطلاح: پرچم کسی را پایین آودن

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I had to fight my way through the milling crowd.
دیدگاه
٠

مجبور بودم از میان جمعیت پرسه زن راهم را باز می کردم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He resigned after his implication in a sex scandal.
دیدگاه
٠

او بعد از ارتباط غیر مستقیمش در آبروریزی جنسی استعفا داد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Staffing levels had already been cut to the bone .
دیدگاه
٠

اون موقع میزان نیرو گیری به حداقل رسیده بود

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Three burly toughs elbowed their way to the front.
دیدگاه
٠

سه مرد گردن کلفت با آرنج ( هل دادند و از میان جمعیت ) به جلو رفتند

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
John was reading with engrossment.
دیدگاه
٠

جان با "تو بهر رفتگی" داشت می خواند.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.