دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٨٥٩
رتبه در دیکشنری
٣,٣٧٩
لایک
٦٢
دیسلایک
٦
جدیدترین پیشنهادها
١٩ ساعت پیش
٠
صدای حاصل از لق زدن
٢٠ ساعت پیش
٠
چیزی که به طور پنهاد نگهداری شده ( اسم ) emergency stash of food نگهداشتن چیزی به طور مخفی ( فعل )
٢٠ ساعت پیش
٠
گذشته فعل wind به معنی پیچید / پیچیدند. مثلال: they wound through the narrow roads یعنی: می پیچیدند در مسیر های نازک ( پیچ در پیچ )
٢٠ ساعت پیش
٠
پیچیدن مثال 1: as a gust of icy wind whipped through his jacket وزش باد سرد پیچید به داخل ژاکتش. or مثال 2: Her hair whipped around her face مو هاش ...
١ روز پیش
٠
سخت و زمان بر
جدیدترین ترجمهها
٢ ماه پیش
She leads a life of unmitigated misery.
٠
او زندگی ای بدون کاهش دردسرها را پیش می برد.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.