پیشنهادهای سپیده (٣٥)
قرار احضار زندانی به منظور رسیدگی به قانونی بودن بازداشت او
سخن آخر
سهم خود را ادا کردن
بسته به متن، می تونه معنی �نوک تیز کردن� هم بده. مثلاً در مورد قلم مو.
پرحرارت
قبول کردن؛ پذیرفتن؛ تن دردادن؛ به گردن گرفتن
منطقی
علاقه؛ شوق ( به نقل از هزاره )
( در موارد خاص در متن ) به معنای چیزی بودن.
نشانه ی مثبت
در متنی که من ترجمه می کردم، این اصطلاح در معنی �به شدت رونق پیدا کردن� و �پرطرفدار و فراگیر شدن� به کار رفته بود.
دعوا؛ کشمکش؛ درگیری ( هزاره )
مقصود خود را بیان کردن؛ نظر خود را ابراز کردن ( هزاره )
کسی را سرکوب کردن؛ کسی را تخریب کردن
روال روزانه
سرخوش
دایره ی نزدیکان
مسیر هموار
تحقیرآمیز با کسی صحبت کردن
ارزش شخصی
ترتیبش را دادن، جور کردن چیزی، ترتیبی دادن
هوشیار، گوش به زنگ
مطبخ
حاکی از رضایت
امتیاز داشتن ( نسبت به بقیه )
تحت تأثیر قرار دادن
صندلی کیسه ای
سرزنش کردن
کهنه کار
منظم، یکنواخت
ساده، ابتدایی
درجه یک، ممتاز