پیشنهادهای گردآفریدان (٣٣)
ملیله ملیله ای که در خیاطی و خرجِ کار از آن بهره می برند.
مُنجوق به نادرست Bead را به معنایِ "منجوق" گرفته اند. ولی آنچه ما در فارسی بدان "منجوق" می گوییم در انگلیسی به آن Seed Bead می گویند. Bead کلاً به ه ...
اسکیس ها / پیش طرح ها / طراحیِ سریع
Shank Button همان دکمهٔ پایه دار است. که، در انگلیسی، واژهٔ هم معنایِ دیگرِ آن Jeans Button است. دکمهٔ پایه دارِ فلزیِ کمرِ شلوارِ جین. [که در ژاکت، ...
واژگان: production illustration مصورسازیِ فیلم نامه فرهنگستانِ زبان، واژهٔ مصوَب حوزه: سینما و تلویزیون تعریف: تصویرسازی از رویِ فیلم نامهٔ نمابندی ...
هیچ پیوند و خویشیِ الزامی و دربایستی با زیبایی __چه پیدا چه نهان__ در معنایِ این واژه نیست. بلکه در کاربرد و کاربست آن، در فراشدِ اندیشیدنِ فلسفه به ...
یکی از اندازه های گردنبند. کوچک تر از " اُپرا" و بزرگ تر از "پرنسس" است، و بلندیِ آویزانِ آن به دورِ گردن __از چانه تا نوکِ گردنبند__ برابر با ۲۴ ای ...
ناکِیهانی [غیرِ کِیهانی] ریشه شناسی: a - cosmic پیشوندِ منفی ساز کوسمیک به معنی کیهانی صفت از acosmism
تخصصی [پوشاک، مُد، و صنایعِ وابسته] ۱. به برجستگیِ بالای ِ گونه های مختلفِ کلاه گفته می شود؛ از کلاهِ کَپی، تا کلاه شاپو، هامبورگ، کلاهِ حصیری، کلاه ...
همکارانِ گرامیِ آبادیس، در "کلماتِ اختصاری" معنیِ فارسیِ "Student Union Building"، به گمان ام، نادرست نوشته شده است. معنایِ درست می شود: [ساختمانِ ات ...
الهام در برگردانِ برخی نوشته ها، بسته به زمینهٔ و موضوعِ نوشتار، در برابرِ این واژه می توان برابرنهادِ "الهام" را به کار برد.
دسته مانند: دستهٔ کیف
در ادبیاتِ طراحی لباس و مُد، فعلی ست برای هنگامی که لباس ( ژاکت، پیراهن، یا بویژه شال ) را که به دور گردن بسته اید باز کنید و رها بر رویِ شانه بیاندا ...
دوستِ گرامی، شهریار: تباهی و نابودی دولت نادرست و نارواست. دست کم بر پایهٔ سخنِ خودِ مارکس، نگاه و رویکرد او �نسخ کردن و کنارگذاشتنِ دولتِ سیاسی اس ...
اسپینوزایی �چه باید کرد؟ بی آنکه " اسپینوزایی" باشیم چگونه می توانیم از نو به امید، به زندگی آری بگوییم؟ اسپینوزایی بودن، نه نوعی تعین، بلکه یک شرط ا ...
اسپینوزایی �چه باید کرد؟ بی آنکه " اسپینوزایی" باشیم چگونه می توانیم از نو به امید، به زندگی آری بگوییم؟ اسپینوزایی بودن، نه نوعی تعین، بلکه یک شرط ا ...
اسپینوزایی �چه باید کرد؟ بی آنکه " اسپینوزایی" باشیم چگونه می توانیم از نو به امید، به زندگی آری بگوییم؟ اسپینوزایی بودن، نه نوعی تعین، بلکه یک شرط ا ...
کلمه ای یونانی به معنای �تکرار�، که به معنایِ ریزتر اشاره دارد به تکرار کردنِ نام: بارِ نخست اشاره به مدلول دارد و دودیگر بار اشاره به دال. ~ مدلول ...
از آنجا که، شاید، همگان هر مدخلِ لغتنامهٔ علامه دهخدا را تا پایان نخوانند، و از آنجا که در پیشنهادها نبود می افزایم: || پریشان و آشفته. || دلگیر و مه ...
از آنجا که استادِ علامه، دهخدا، در فرهنگ شان تنها یک گواه برای خنیا آورده اند _من نیز چیزی برایِ خنیا نیافت ام_، ولی چند نمونه برای خنیا در ریختِ باپ ...
تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]: ژیگو | یک مُدلِ آستین در پوشاکِ بانوان که بالای آن، یعنی دورِ حلقه - آستین و بازوا، گشاد و پهن است، و هر چه به سوی مُچ می ...
تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]: نام یک مُدل آستین در طراحی و دوخت ِ پوشاکِ بانوان که آستینی کوتاه و همانندِ لاله ای واژگون _سَرپایین_ است.
تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]: جمع شدگی، جمع شده، برای نمونه، دورِ مچِ دست، سرشانه، حلقه آستین، دورِ مُچ و غوزکِ پا، دورِ کمر، و جُز این ها، که پارچهٔ ل ...
تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]: پُف کرده / پُف دار به گونه ای آستینِ پف دار، پُر - پُف می گویند، که رونوشتی دیگر از آستینِ پُفی [Puff Sleeve]، ولی بزرگ تر ...
تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]: آرشال | نامِ گونه ای یقه در پوشاکِ بانوان که در فارسی بدان آرشال می گویند. در پوشاک مردان نیز گونه ای یقه و یقه برگردان ا ...
تخصصی [مُد، خیاطی، پوشاک]: اُلْستِر | گونه ای یقه و یقه - برگردان، که بیشتر در پالتوهایی به همین نام دیده می شود. در این یقه، چرتِ میانِ یقه و برگرد ...
تخصصی ( مد، پوشاک، خیاطی ) : [یقهٔ/یقه - برگردانِ] نوک تیز | یکی از گونه هایِ یقه - برگردانِ کت و پالتو که بدان pointed نیز می گویند.
ابژه بودگی وارونه و در برابر آنچه که سوژه بودگی ست.
گونه ای از یقه برگردانِ کت و پالتو [Lapel] نیز هست، که دو حالتِ بسته و باز __با چرت و بدون چرت__ می توان آن را بست.
holding company, parent company "شرکت نگهدار" فرهنگستانِ زبان مصوَب حوزه: عمومی تعریف: شرکتی که مقدار معینی از سهامِ شرکتِ [ یا شرکت هایِ] دیگری را ...
برابرِ واژه هایِ آیین مند واژگان: illustration مصورسازی فرهنگستانِ زبان، واژهٔ مصوَب حوزه: هنرهای تجسمی تعریف: فن و هنرِ به کارگیریِ عناصرِ تصویری ب ...
خُب! این هم از این: tone 1 پرده فرهنگستان زبان مصوَب حوزه : موسیقی تعریف : مقدار متفاوت زیروبمی دو نغمه که فاصله دوم بزرگ را تشکیل می دهد ••• tone ...