تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرزده و بدون دعوت جایی رفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیش غذا اوردوور

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

idiom اشاره به موقعیتی دارد که می فهمی فکر خوبی نکرده ای.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom: فهمیدن سردرآوردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom: مشغول بودن به یا اطلاع داشتن از یک برنامه یا ماجرا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضولی کنجکاوی دخالت در کاری که به شما ربطی ندارد

پیشنهاد
٠

مسخره کردن دست انداختن پوزخند زدن

پیشنهاد
٠

idiom: می شد به راحتی حدس زد حدسش زیام سخت نبود تعجبی نداشت معلوم بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشتن از چیزی صرف نظر کردن از چیری، به خصوص اگر چیز مورد علاقه ای بوده باشد چشم پوشیدن از چیزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر قولت باش سر حرفت باش پای حرفت وایسا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانه فساد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسته به متن، گاهی معنی چانه زدن و گاهی معنی فَک زدن هم می دهد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر در مورد قلب و احساسات استفاده شود، معنیِ به لرزه افتادن هم می دهد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکانیسم چرخ و محور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیر مقدم

پیشنهاد
٠

کاری کند که چیزی خیلی سخت تر یا پیچیده تر از آنکه در واقعیت هست، به نظر برسد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زُق زُق کردن

پیشنهاد
٠

از حفظ گفتن چیزی را از بر گفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محض رضای خدا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واکنش شدید و بد نشان دادن نسبت به فقدان و مرگ کسی یا از دست دادن چیزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلوغ کاری کردن سر و صدا به راه انداختن در جای نسبتا شلوغ جلب توجه کردن با ایجاد مزاحمت برای دیگران

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوری که در یک دوره ی زمانیِ خاص مطلوب و مد روز نباشد. غیرعادی ضایع

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در تاریخ ثبت شدن در تاریخ حک شدن ماندگار شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom UK informal فرار کردن یا جیم زدن یا ترک کردن جایی برای فرار از یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند یا اجتناب از پرداخت هزینه برای چیزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

phrasal verb with trip verb اشتباه کردنیا باعث اشتباه کردنِ دیگری شدن. پشت پا گرفتن برای کسی پیچ خوردن پا و افتادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افاده ای

پیشنهاد
٠

لقمه را به اندازه ی دهنش بر میدارد

پیشنهاد
٠

دست انداختن کسی مسخره کردن کسی سر کار گذاشتن کسی

پیشنهاد
٠

دست انداختن کسی سر کار گذاشتن کسی مسخره کردن کسی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر نوع چرم براق و نرم و صاف. وِرنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر آفتاب مهتاب ندیده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی اوقات ، بسته به متن، معنی �گویا� هم می دهد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امروزه ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلشوره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینم از این.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه بابا؟!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشنده های دوره گردی که کالاهای خرده ریز و ارزان می فروشند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افاده ای. پر فیس و افاده. جلف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوانان با استعدادی که در جنگ جان خودشون رو از دست دادن. بیشتر به امریکایی ها اشاره دارد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

:idiom خیلی سریع، تند : to look quickly

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چین دادن، مثلا در scrunching up her nose می شود گفت: چینی به دماغش داد و . . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریاد زدن بر سر کسی بدون استفاده از واج های صدادار و واکه ها، به طوری که صدای جیغ و فریاد را تا حد ممکن پایین نگه دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچ ارزونی بی علت نیست ( هیچ گرونی بی حکمت نیست )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر تا پا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شورت زنانه ی فاق بلند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

متقاعد کردن دیگری نرم کردن شدت دشمنی و مخالفت دیگری ضعیف تر کردن دشمن نرم شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم برندی از دستمالهای قابل شستشو که برای نظافت و گردگیری به کار می رود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرپایی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هِنّ و هون

١