stinging

جمله های نمونه

1. his cheeks were stinging from the teacher's slaps
گونه هایش از سیلی های معلم می سوخت.

2. my tongue is stinging
زبانم می سوزد.

3. the smoke was stinging my eyes
دود داشت چشمانم را می سوزاند.

4. the cold wind was stinging their faces
باد سرد صورت آنها را به سوزش درآورده بود.

5. giving the opposition beans in a stinging speech
طی یک سخنرانی انتقادآمیز سخت بر مخالفان تاختن

6. The novel is a stinging satire on American politics.
[ترجمه گوگل]این رمان طنزی تند از سیاست آمریکاست
[ترجمه ترگمان]این رمان هجو زننده در سیاست آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The smoke is stinging my eyes.
[ترجمه گوگل]دود چشمانم را می سوزاند
[ترجمه ترگمان]دود دارد چشمانم را می سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My face was stinging from the salt spray.
[ترجمه آنیتا] صورتم به خاطر اسپری نمک ، احساس سوزش داشت.
|
[ترجمه گوگل]صورتم از نمک پاش سوزش داشت
[ترجمه ترگمان]صورتم از قطرات پاشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dr Forwell made a stinging attack on government policy.
[ترجمه گوگل]دکتر فورول به سیاست دولت حمله کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر Forwell به سیاست دولت حمله stinging کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was silenced by her stinging rebuke.
[ترجمه گوگل]با سرزنش گزنده او ساکت شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که او را سرزنش می کرد، خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His cheeks were stinging from the icy wind.
[ترجمه گوگل]گونه هایش از باد یخی می سوزد
[ترجمه ترگمان]باد سردی گونه هایش را می سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They launched a stinging attack on the government.
[ترجمه گوگل]آنها به دولت حمله کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها حمله stinging به دولت آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was stinging due to a severe hurt to his pride.
[ترجمه گوگل]او به دلیل صدمه شدید به غرورش گزید
[ترجمه ترگمان]به خاطر غرورش جریحه دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On September 2 he wrote a stinging denunciation of his critics.
[ترجمه گوگل]در 2 سپتامبر او انتقاد شدیدی از منتقدانش نوشت
[ترجمه ترگمان]در دوم سپتامبر، او به انتقادات stinging از منتقدان خود نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He hit back with a stinging rebuke to his critics.
[ترجمه گوگل]او با سرزنش تند منتقدانش پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی سرزنش آمیز به منتقد خود ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• producing or causing a sting; able to cause a sting; hurtful, cutting, biting

پیشنهاد کاربران

Stinging plant
گیاه گزنه
دردی که شبیه فرو کردن شئ نوک تیز در سر می باشد.
سوزناک
He felt a stinging blow across the side of his face
مشت/ضربه محکمی حس کرد خورد به صورتش
سوزآور، خورنده
هم معنی Caustic
گزنده
نیش زننده

خارش
نیش دار

بپرس