پیشنهاد‌های محمد عزیزی (١,١٧٧)

بازدید
٦٥٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به دوران سخت ( بی پولی ) افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت و خسته کننده I am finding it really really hard going فهمیدم اون واقعا سخت و خسته کننده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوش از سر کسی بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در نیمه شب تو نصف شب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرنوشتی بدتر از مرگ بدترین چیزی که میتونه اتفاق بیفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جون به لب شدن

پیشنهاد
٠

از ترس چیزی جون کسی در آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جون و تن خود را به خطر انداختن تن و جون خود را به خطر انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زندگی همراه با بخت واقبال داشتن

پیشنهاد
٠

تباه کردن زندگی کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضربه زدن به قلب ( چیزی ) it aims to strike at the heart of freedom and democracy هدف آن ضربه زدن به قلب آزادی و دموکراسی است.

پیشنهاد
٠

توانایی شمردن با انگشتان یک دست ( کنایه از تعداد خیلی کم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت سرپرستی کسی نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای کسی بلند دست زدن. برای کسی کف بلند زدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حدس زدن نداره - معلومه - مشخصه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوشگل نبودن زیبا نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون زحمت بدون ناراحتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

او همیشه همین طوری است. اون همین جوری است.

پیشنهاد
٢

لنگ یک قرون دو زار نبودن ( کنایه از پولدار بودن ) bob در این عبارت به معنی سکه یک شلینگی است. let's ask Mr Ross for a donation to the club. He's ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A: Did you enjoy the party last night? B: Not half! A:دیشب از مهمونی لذت بردی؟ B: نه یه کم /نه یه ذره /نه نصفه نیمه ( خیلی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگه یه شانس نصفه نیه دست بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقشه راه راه کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

our competitors won an award this week. we're really going to have to raise our game رقبای ما این هفته جایزه گرفتند. ما واقعا باید سخت تر کار کنیم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

well, I think anyone who mugs someone should go to prison, full stop. خوب، من فکر میکنم کسی که یه نفر را خِفت میکنه بایستی بره زندان، نقطه تمام.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فقط با یه مبلغ ناچیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کولاک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو تا بدشانسی در یک زمان دو تا بد شانسی پشت بند هم

پیشنهاد
٠

سکه یه پول شدن ضایع شدن خیط شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست برتر داشتن دست برتر بودن موقعیت برتر داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رو فرم بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساز مخالف تحت الفظی:نُت ناموزون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها صدا تنها the only person with a specific opinion

پیشنهاد
٢

یک صدا بودن ( در برابر عموم مردم ) ی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک صدا بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ولم کن بابا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منصفانه است ( قبول )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قضیه پیچیده تر شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی هست فرقش چیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فقط همینو کم داشتیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوب شد خلاص شدیم خوب شد راحت شدیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوتی دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلاش برای رسیدن به بالا بالاها

پیشنهاد
٣

تن به کار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمینه سازی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرکت هوشمندانه حرکت عاقلانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک دنیا تفاوت تفاوت خیلی زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غیر قابل تصور ترین رویاها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درگیریهای خونین رویارویی های خونین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گفتگوهای طولانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت الفظی؛ اگر و این یه اگر بزرگه اگر، شایدم نشد