محسن خادمی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cultural mores: آداب و رسوم فرهنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cultural policies: سیاست های فرهنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cultural invasion: تهاجم فرهنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cultural influence: نفوذ فرهنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

currency market: بازار ارز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

currency devaluation: کاهش ارزش پول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

currency prices: بهای ارز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

currency transactions: مبادلات ارزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

currency exchange network: شبکه مبادله ارز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

current circumstances: شرایط فعلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

current discussion: مباحث امروز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cursory look: نگاه گذرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

customs authorities: مقامات گمرک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

customer access: دسترسی مشتریان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

customs agents: ماموران گمرکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber actors: دست اندرکاران/بازیگران سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber capabilities: توانمندی های سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber deterrence: بازدارندگی سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber domain: عرصۀ سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber espionage operation: عملیات جاسوسی سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber industries: صنایع سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber means: روش های سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber pressure: فشار سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber operation: عملیات سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber sector: حوزۀ سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber threat information: اطلاعات تهدید سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber toolkit: جعبه ابزار سایبری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cybersecurity firm: شرکت امنیت سایبری

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

جمله "I’ve been left holding the b ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

سلام،مقاومت رگ‌های خونی (Blood ves ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

معنی دقیق این اصطلاح به‌طور دقیق ب ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

بله، عبارت "Don't be blue" یک اصطل ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در این بیت، منظور از گوهر اول، جوا ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

استراتژی و برنامه ریزی بلند مدت هر ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در عبارت "No one would hire you to ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

جمله "there you go" در زبان انگلیس ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

کلمات house و home هر دو به معنای ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

سلام،گردباد، طوفان

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

ترجمه دقیق "Relevant question" " س ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

به معنای رویا و آرزو

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در زبان انگلیسی، افعال state verbs ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

درسته مفهوم این جمله خیلی مناسب نی ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در زبان انگلیسی، کلمه tradition ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

تفاوت تلفظ این دو کلمه به دلیل تفا ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

فعل "send" در زمان گذشته ساده (sim ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

bored به معنای "کسل " است. این صفت ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در جمله‌ی "If you get in my way yo ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در امور گمرکی، اصطلاح "packaging" ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

عید مبعث، روز بعثت حضرت محمد (ص) ب ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

از نظر شاعر، «دیده‌ور» کسی است که ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

تنها جنگی که حضرت علی(ع) در آن شرک ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در اصطلاح حقوقی، تاخیر تادیه به مع ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

اهمیت تولید ناخالص ملی برای اقتصاد ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

معنی عبارت "Never mind about that" ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در زبان انگلیسی، ترتیب صفت‌ها معم ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

کلمه‌ی vices در زبان انگلیسی به مع ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

بله، در برخی موارد می‌توان بعد از ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در امور بازرگانی، "وزن خالص" (Net ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

اصطلاح " به روی بزرگوار خود نیاورد ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

می‌توان این عبارت را به صورت‌های ز ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

مصراع «رانده ست جنون عشق از شهر به ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

دوره فعالیت شورای اسلامی شهر و روس ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در امور گمرکی، منشا ارز به این م ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

سلام، این اصطلاح جالب محاوره ای به ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در جریان حمله اتمی آمریکا به ژاپن، ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

با سلام ۱. خیلی شوتی! ۲. خیلی پر ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

با سلام - پاتو از گلیمت درا ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

با سلام 1- دارم روش کار می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism conference: کنفرانس مبارزه با تروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism forces: نیروهای مقابله با تروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism cooperation: همکاری ضدتروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism mission: ماموریت مقابله با تروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism efforts: تلاش های ضدتروریستی، اقدامات ضدترور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism operation: عملیات ضدتروریسم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counting process: فرآیند شمارش آرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism troops: نیروهای ضد تروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism policies: سیاستگذاری های مبارزه با تروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

country’s economy: اقتصاد کشور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court system: نظام قضایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

course of change: روند تغییر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court’s decision: تصمیم دادگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

covert means: روش های پنهان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coverage period: بازه زمانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

covert action: اقدام پنهان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

covert military action: اقدام نظامی مخفی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crafty policy: سیاست حیله گرانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

covert activities: فعالیتهای پنهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creative diplomacy: دیپلماسی خلاق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminal justice reform: اصلاحات حقوق کیفری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

credit institution: مؤسسه اعتباری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

credible signal: علامت باورپذیر، اشاره ای در خور اعت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminal activities: فعالیت های مجرمانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

criminal prosecution: پیگرد جزایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterterrorism accomplishment: دستاوردی در مبارزه با تروریسم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corrupt politicians: سیاستمداران فاسد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corrupt system: نظام فاسد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corrupting influence: نفوذ فاسد کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corrupting presence: حضور فسادبرانگیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corrupters: مُفسدان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corruption allegation: اتهام به فساد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corruption charge: اتهام فساد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cosmic evil: اظهارات خصمانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corruption on earth: فساد فی الارض

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corruption free government: دولت فسادناپذیر، دولت عاری از فساد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cost benefit calculus: ارزیابی سود و زیان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cost to income ratio: نسبت هزینه به درآمد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

council member: عضو شورا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counter pressure policy: سیاست ضدفشار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cotton cultivation: کشت پنبه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counter extremism project: پروژه مقابله با افراط گرایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counterinsurgency strategy: راهبرد ضدشورش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counter pressure campaign: کارزار ضدفشار ِ - [ حدا کثری]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consumer needs: نیازهای مصرف کننده[گان]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consumer price indices: شاخص های قیمت برای مصرف کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contagion effect: اثر مُسری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

containment initiative: ابتکار برای مهار ِ[ گسترش بیماری و. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contemporary foreign affairs: مسائل خارجی روز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contemporary youth: نسل جوان معاصر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contemptuousness: حقارت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continual disappointment: ناامیدی مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

containment strategy: راهبردِ مهار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continuing battle: نبرد دائمی [میان خیر و شر]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continued aggression: تداوم حملات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contradicting arguments: استدلال های متضاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contradictory announcements: اعلامیه های ضدونقیض

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continual leadership: رهبری مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contingents: عوامل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contractual relationship: رابطۀ قراردادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contributing columnist: ستون نویس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contradictory statements: بیانیه های ضدونقیض[روابط بین الملل]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

control the movement of people: کنترل حرکت مردم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contradictory reports: گزارش های ضدونقیض

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controllable crisis: بحران کنترل پذیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controversial election: انتخابات جنجالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controversial findings: یافته های جنجالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controlled violence: خشونت کنترل شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controlled territory: قلمرو تحت کنترل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controversial remarks: اظهارات/سخنان جنجالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controversial questions: مسائل جنجالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional army: ارتش متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional bombs: بمب های متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional capabilities: توانمندی های متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional attacks: حملات متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional military forces: نیروهای نظامی متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional military doctrine: دکترین نظامی متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conventional war: جنگ متعارف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conventional warhead: کلاهک متعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corrupt political elite: نخبگان سیاسی فاسد

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constant flow: جریان مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constant process: فرآیند مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constant harassment: عملیات مداوم ایذایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constitutional committee: کمیته قانون اساسی، کمیته تدوین قانو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

construction industries: صنایع ساختمانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constitution based society: جامعه مبتنی بر قانون اساسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constitutive elements: عناصر سازنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constitutional revolution: انقلاب مشروطه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

construction standards: استانداردهای ساختمان سازی، استاندار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consular staff: کارکنان کنسولگری

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

به کالاهایی که صاحب یا مالک آنها م ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

معروف ترین ساز بادی شستی دار در جه ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

معادل مستقیم حمام به انگلیسی، کلمه ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

نظام پاتریمونالیسم یا حکومت پدرمیر ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

در فرهنگ لغت دهخدا، آبادیس به معنا ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

ترجمه‌ی دقیق عبارت "Sold off about ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conservative hardliners: اصولگرایان تندرو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conservative kurds: کردهای محافظه کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conservative leadership: رهبری محافظه کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conservative rivals: رقبای محافظه کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

considerable danger: خطر قابل توجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

considerable number: تعداد قابل ملاحظه، تعداد زیاد

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accountancy: حسابداری، حسابرسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alienate: بیگانه کردن، باعث دوری شدن، رنجاندن ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های محسن خادمی