پیشنهادهای خیام طهماسبی عمران (١٧)
ارباب میرزا فرج الله خان عمران پور: فرزند ابوالقاسم سلطان عمران، رییس ایل عشایر فوج بندپی و بخشدار بندپی بابل در دهه ۱۳۲۰ تا اواخر دهه ۱۳۴۰خورشیدی، ...
دیوا : روستایی است از بخش بندپی غربی بابل در جنوب شهرخوشرودپی، که سکنه آن از دو طایفه ملکشاه و عمران تشکیل شده است. به همین دلیل به دو بخش دیواملک ...
گوکی در مازندران به معنای گوزن پیرسالخورده می باشد.
در مازندرانی، چِلِه چو به معنی شاخه درختان است.
در مازندرانی کِنّا : چوبی که پاشنه ی در روی آن قرار گیرد.
در گویش مازندرانی نام مناطق از کنار دریا تا نوک کوه اینچنین است: ۱. کناره ۲. لَپِر ۳. دشت ۴. دشتِ سَر ۵. ویشه یا ویشه سر ۶. مِه سَر ۷. بَنِّ بِن ( بن ...
"دیم"در مازندرانی به معنی " صورت، رخسار" و همچنین " به سوی" است. ته دیم: صورت تو دیمِ تو: به سوی تو
در مازندرانی گالش به معنی گاوبان یا گاودار است.
در مازندرانی، گالش به معنی گاودار یا پرورش دهنده گاو است. به پرورش دهنده گوسفند، چَپّون میگویند که همان چوپان است. چوپان در فارسی بمعنی گوسفنددار ا ...
چِل و چو در مازندرانی به معنی شاخه های درخت است.
در مازندرانی خِجیر به معنی: جوان ، تازه ، خوش بَر و رو است.
چاج در مازندرانی به معنی گوشه دیوار ، زیر شیروانی است.
در مازندرانی کِرچال= کار چال کار به معنی کار بافتنی جاجیم و گلیم. چال به معنی دستگاه بافتنی و چاله ای که دستگاه را در آن نصب میکنند.
سِما حال از دو سیلاب سِما به معنی رقص و حال به معنی ملودی تشکیل شده است. سِماحال در موسیقی مازندران، ملودی ای شاد است که به هنگام جشن و سرور و شادی ...
کَچِه در مازنی به معنی قاشق چوبی با دهانه گرد است. قاشق در مازنی بصورت قاشِق تلفظ میشود. کچه از نظر شکل و کاربرد با قاشِق فرق دارد. قاشِق دارای ده ...
کَچِه در مازنی به معنی قاشُق چوبی با دهانه گرد یا سَرگِرد می باشد. درضمن شکل و کاربرد کچه با قاشق فرق دارد. قاشُق را در مازنی به صورت قاشِق تلفظ ...
چِم در مازندرانی به معنی اَبر و مِه می باشد.