جدیدترین پیشنهادها
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
نخستین بار که در برابرِ چشمانام هابیلِ مغموم از خویشتن تازیانهخورد ششساله بودم. و تشریفات سخت درخور بود: صفِ سربازان بود با آرایشِ خاموشِ پیادهگانِ سردِ شطرنج، و شکوهِ پرچمِ رنگینرقص و داردارِ شیپور و رُپرُپهیِ فرصتسوزِ طبل تا هابیل از شنیدنِ زارییِ خویش زردرویی نبرد.
ر پنج سالهگی هنوز از ضربهیِ ناباورِ میلادِ خویش پریشان بودم و با شِقشِقهی لوکِ مست و حضورِ ارواحییِ خزندهگانِ زهرآگین برمیبالیدم بی ریشه بر خاکی شور در برهوتی دورافتادهتر از خاطرهیِ غبارآلودِ آخرین رشتهیِ نخلهابرحاشیهیِ آخرین خشکرود. سایت ادبیات ایران و جهان بدون سانسور AFSON.blog.ir
من بامدادم سرانجام خسته بی آن که جز با خویشتن به جنگ برخاستهباشم. هرچند جنگی از این فرسایندهتر نیست، که پیش از آن که باره برانگیزی آگاهی که سایهیِ عظیمِ کرکسی گشودهبال بر سراسرِ میدان گذشتهاست: تقدیر از تو گُدازی خونآلوده در خاک کردهاست و تو را از شکست و مرگ گزیر نیست.
توانایی افراد براي دسترسی و دستیابی به انواع اطلاعات از طریق ارتباطات رسمی و غیر رسمی، بیانگر کدام مهارت اعمال قدرت رهبران است؟
احضار نظامیان از طریق نشر آگهی :