پیشنهادهای babak bayat (١٢)
٨٩
١ سال پیش
-١
ناصافی
١ سال پیش
٤
تعدادی , گروهی A clutch is also a group of people, animals, or things:
١ سال پیش
١
به عنوان فعل میتونه معنای بدتر کردن بده to make a problem or difficult situation worse:
١ سال پیش
١
run along در امتداد مسیر حرکت کردن
١ سال پیش
٠
دوز برای مثال a shot of dopamine
١ سال پیش
٠
قوی برای مثال یعنی حافظه قوی sharp memory
١ سال پیش
٠
بخش ها
١ سال پیش
٥
در همین حال نیز
١ سال پیش
٥
مطابقت دادن
١ سال پیش
٢
فراری دادن
١ سال پیش
٠
می دهد