پیشنهادهای ساحل ایرانی (٩٤)
خودعقل کل پندار
بازاریابی وابسته همکاری در فروش
دست تنها I don't want to leave them high and dry. نمی خوام اونا رو دست تنها بذارم.
( درباره فروشگاه و غیره، کالایی را ) تمام کردن
( در مبل و صندلی و غیره ) پشتی، تکیه گاه
جایزه خوشامدگویی جایزه شرکت در رویداد
( در مورد کفش ) جا باز کردن Shoes stretch with wear. کفش با پوشیدن جا باز می کند.
از برنامه عقب بودن
خوش درآمد خوش پرداخت
کارآموزی کردن
درست شدنی
حتماً کاری را انجام دادن I'll make sure to study well for the exam. حتماً برای امتحان خوب درس می خوانم.
مهارت کاربردی مهارت عملی
کوه رفتن به پیاده روی کوهستانی رفتن به پیاده روی در حومهٔ شهر رفتن ( پیاده روی طولانی در کوه یا بیرون شهر )
این به جایِ/عوضِ تشکرته؟
I'm afraid not. متاسفانه نه.
فروشگاه غذای سالم
آدم کم غذا کم خوراک
در مورد هوا: باد آمدن ( رسمی ) با وزش باد همراه بودن It’s windy. داره باد میاد. هوا با وزش باد همراه است.
دوباره تماس گرفتن دوباره زنگ زدن
شستن لباس های کثیف در خود زبان انگلیسی هم فقط به همین معنی به کار می ره. اگه این اصطلاح رو در دیکشنری لانگمن نگاه کنید می بینید که در تعریفش نوشته: ...
ماجراجویانه زندگی کردن زندگی پرهیجانی داشتن جسورانه زندگی کردن
سلام مرا برسان!
جا شدن This won't fit under the seat. این زیر صندلی جا نمی شه.
مرکز تفریحی کانون تفریحی
ساختمان دولتی
به طور ناعادلانه به طور غیرمنصفانه به طور تبعیض آمیز با نابرابری با تبعیض
همون defense lawyer: وکیل مدافع
همون prosecutor: ( حقوق ) وکیل مدعی، وکیل شاکی، دادستان، مدعی العموم
دفتر کار
فعالیت های تجاری/کاری/شغلی/بازرگانی
آشفته بازار
در مورد قایق، هواپیما، پرنده و غیره: مماس با چیزی حرکت کردن مثال: The boat skims the surface of the water. قایق مماس با سطح آب حرکت می کند.
قایق باله دار
در جایگاه اسم: سرزمین مادری زادگاه مثال: his native Scotland سرزمین مادری اش، اسکاتلند زادگاهش، اسکاتلند
در مورد دستگاه یا وسیله: از کار انداختن مثال: the virus killed his computer . ویروس رایانه اش را از کار انداخت.
زمان های قدیم دیرباز
به مخفف ها یا اختصارهایی میگن که در پیام های متنی به کار میره؛ با شکسته نویسی و محاوره نویسی و . . . فرق داره. مثال: رشتو = رشته توییت
عموم خوانندگان عموم کتاب خوان ها
نوع، جور، شاخه، گونه
اَبَر کلیسا
ازدواج کردن مزدوج شدن
محبوس در
نمایش/برنامه/اجرای سیار/دوره گردی
چرخ دستی ( مثلا موقع خریدکردن ) سبد خرید
نکته احتیاطی
بالاتر از Further up the river بالاتر از رودخانه
بی رویه an extravagant use of water مصرف بی رویه آب
کانون گردشگری مرکز گردشگری
کنار هم قرار دادن به هم وصل کردن
در کودکی As a boy, he loved to read books. در کودکی، عاشق کتاب خواندن بود.
( در موسیقی ) ( در جمع ) شعر
هرچند، اگرچه، با اینکه They are delighted with the meal, small as it is. آن ها با آن غذا خوش بودند، هرچند مختصر بود.
به نظر رسیدن به نظر رسیدن که That seemed like the best method. به نظر می رسید که این بهترین روش است. این بهترین روش به نظر می رسید. انگار بهترین ...
در جایگاه صفت: دولتی تحت پوشش دولت government - funded medical care مراقبت های پزشکی دولتی مراقبت های پزشکی تحت پوشش دولت
به چیزی فکر کردن به فکر چیزی افتادن
مطب مطب پزشکی
در حوزه نظامی: سپاه پزشکی یگان پزشکی واحد پزشکی
در رابطه با ضریح: پنجره grill of shrine پنجره ضریح
جناب Mohammadreza ARam، سین جیم درسته.
همسر، دوست دختر، دوست پسر، شریک عشقی، هم عشق
کویر، نمکزار
below deck تویِ کشتی داخلِ کشتی
موعدِ حرکت کشتی تاریخِ حرکت کشتی
کسی یا چیزی را به اجبار از جایی بیرون کردن
کشته شدن زخمی شدن
به هر حال
برای کسی خیلی جالب بودن کسی به چیزی خیلی علاقه داشتن مثال: These topics dear to my heart. این موضوعات خیلی برایم جالب هستند. خیلی به این موضوعات ع ...
فعالیت های هنری
وضعیت
سخیف، سبک
با خاک یکسان کردن
کسی مسئول بودن مثال: On your watch! : تو مسئولی! مسئولیتش با توئه!
فضای سبز
خط/ریل راه آهن
( در بریتانیا ) فهرست دریافت کنندگان نشان و لقب
رقص ضربی، رقص کوبه ای
نام اصلی مثال: Julie Andrews, born Julia Elizabeth Wells جولی اندروز، با نام اصلی جولیا الیزابت ولز
پاتینگ ( نوعی بازی گلف ) توضیح: پوتینگ که نوشته بودم اشتباه بود.
پوتینگ ( نوعی بازی گلف )
( زمان ) بستری شدن در بیمارستان
( نظامی ) پزشک ارتش
شکلات تخته ای شمش شکلات
کلوچه پزی
کلوچه دانه شکلاتی
گفت وگوهای کاری ای که برای دیگران کسل کننده است.
هوشمندانه
لذت شرم آور/خجالت آور/پنهانی
ملازم، همراه
حساب بانکی
پیشتر، زودتر